پروفسور دکتر الفرد کوزینگ

برگردان

شین میم شین

    

 

موضع طبقه کارگر

نسبت

به

مسئله ملی

ادامه

 

۱۳

·      سلطه و سیاست بورژوازی امپریالیستی آلمان در تضاد آشتی ناپذیر با منافع ملت آلمان قرار دارد که به شرح زیرند:

 

الف

·      حفظ و تضمین صلح 

ب

·      توسعه همه جانبه نیروهای مولده خود  

 

پ

·       توسعه همه جانبه شالوده های مادی و فرهنگی مردم.

 

۱۴

·      ملت آلمان غربی به سبب سلطه امپریالیسم، نسبت به این الزامات و نیازهای اساسی خود بیگانه مانده است.

 

۱۵

·      از این رو، ملت آلمان تنها زمانی می تواند منافع خود را تحقق بخشد که بر ضد سیاست میلیتاریستی (مبتنی بر نظامیگری) سرمایه مالی مبارزه کند و سرمایه مالی را خلع قدرت کند و بدین طریق بیگانگی ملت را نسبت به حوایج بنیادی خود از میان بر دارد.

 

۱۶

·      ملت در آلمان دموکراتیک بر این بیگانگی غلبه کرده بود و حفظ و تضمین صلح و توسعه همه جانبه نیروهای مولده خود را به اصل تعیین کننده عمل خویش مبدل ساخته بود.

·      برای اینکه آن بر امپریالیسم و همراه با آن بر استثمار و قلع و قمع انسان غلبه کرده بود.

 

۱۷

·      صلح پایدار و شکوفائی همه جانبه نیروهای مولده، مشخصات ماهوی سوسیالیسم را تشکیل می دهند که از انطباق مالکیت اجتماعی بر وسایل تولید و وقوف انسان ها به توسعه اجتماعی با خصلت اجتماعی نیروهای مولده نشئت می گیرند.

 

۱۸

·      رسالت تاریخی طبقه کارگر عبارت است از حل قطعی مسئله ملی، یعنی ساختمان سوسیالیسم و کمونیسم.

 

۱۹

·      مسئله ملی با خصلت عصر حاضر، یعنی با گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم و بدین طریق با مبارزه طبقه کارگر جهانی برای رهایش اجتماعی و ملی پیوند ناگسستنی دارد.

 

۲۰

·      به قول کلاسیک های مارکسیسم، «تضادها و خودویژگی های خلق ها با رشد بورژوازی، با آزادی تجارت، با تشکیل بازار جهانی، با همشکل شدن تولید صنعتی و مناسبات زندگی متناسب با آن، رفته رفته از بین می روند و حاکمیت طبقه کارگر به محو هر چه بیشتر آن منجر خواهد شد.

·      عمل مشترک کارگران (حداقل در کشورهای متمدن) یکی از شروط اولیه رهائی پرولتاریا ست.

·      به همان اندازه که استثمار فردی بوسیله فرد دیگری از بین رود، به همان اندازه نیز استثمار ملتی بوسیله ملت دیگری از بین خواهد رفت.

·      با حل تضاد طبقات در درون ملت، موضعگیری خصمانه ملت ها نسبت به هم از بین خواهد رفت.»

·      (مارکس و انگلس،  «کلیات»، جلد ۴، ص ۴۷۹)

 

۲۱

·      مبارزه پرولتاریای جهانی در راه رهائی اجتماعی و  رهائی ملی، برای برقراری ملت سوسیالیستی با یکدیگر پیوند ناگسستنی دارند.

 

۲۲

·      این امر از قانونمندی های گذار به کمونیسم ناشی می شود.

 

۲۳

·      روندهای گذار بشریت به جامعه کمونیستی در بستر ملت سوسیالیستی پیش می روند.

 

۲۴

·      شرایط متفاوت برای از بین بردن سرمایه داری در ملت ها، عدم رشد کافی نیروهای مولده جوامع کمونیستی و امثالهم، وجود ملت سوسیالیستی را الزامی می سازند، ملتی که باید کلیه جنبه های مترقی توسعه قبلی ملت را حفظ کند و تکامل بخشد.

 

ادامه دارد.