ویرایش و تحلیل

از

فریدون ابراهیمی

آنگاه به فرشتگان گفتيم:

آدم را سجده كنيد.

همه، جز ابليس، سجده كردند و ابليس در شمار سجده‌كنندگان نبود.

سؤال این بود که چرا ابلیس از فرمان الله سرپیچی می کند؟

همانطور که ذکرش گذشت،

ابلیس

استثنائا

از فرمان اربابش (الله) سرپیچی می کند و به سجده به آدم تن در نمی دهد.

بدین طریق

از خصلت دیالک تیکی همه چیز هستی پرده برمی افتد.

اینکه کریم آگاهانه به این اقدام دست می زند، بعید است.

کریم و ۶۰۰ سال بعد، سعدی

حتی نام دیالک تیک را نشنیده اند.

این خود دیالک تیک است که خود را به کریم و بعد سعدی

تحمیل می کند و بر زبان و قلم شان جاری می شود.

این به معنی عینیت (عینی بودن، مستقل از میل و اراده و خواست و هوس کریم و سعدی و هر کس دیگر بودن) دیالک تیک است.

بدین طریق

فاتحه ای بر وحدانیت متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) الله خوانده می شود.

بدین طریق

الله

قطبی و عضوی در دیالک تیکی می شود.

الله

ضدی دیالک تیکی برای خود پیدا می کند.

دیالک تیک الله و ابلیس.

تنها کاری که کریم انجام می دهد، تعیین نقش تعیین کننده در این دیالک تیک است:

کریم


نقش تعیین کننده

را

در این دیالک تیک از آن الله می داند.

چون ابلیس هم مخلوق الله است.

یعنی

الله

در تحلیل نهایی

مقدم بر ابلیس است.

یعنی

تعیین کننده سرنوشت موجودات هستی (اعم از مادی (فیزیکی) و روحی (فکری))

الله

قلمداد می شود و نه ابلیس.

ابلیس

فقط

خللی استثنائی در نظام هستی پدید می آورد.

ولی قادر به تخریب بی برگشت نظام الهی نیست.

کریم

بدین طریق

هم

دوئالیسم نور و ظلمت مانی پیامبر

را

به عربی ترجمه می کند

و

زمینه را برای اسلام آوردن امت مانی فراهم می آورد

و

هم

دوئالیسم اهورا و اهریمن زرتشت

را

به عربی ترجمه می کند

و


زمینه را برای اسلام آوردن پیروان زرتشت فراهم می آورد.

آیه بعدی همین سوره از نیت باطنی کریم پرده بر می دارد:

﴿قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ ۖ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ﴾
[ الأعراف: ۱۲]

خدا گفت:

وقتى تو را به سجده فرمان دادم، چه چيز تو را از آن بازداشت؟

گفت:

من از او بهترم، مرا از آتش آفريده‌اى و او را از گِل.

دلیل ابلیس برای سرکشی از فرمان ارباب (الله) و ملعون و منفور و مطرود و مردود و تبعید شدن از بارگاه الهی

دلیلی منشائی (ذاتی، اصلی، ماهوی، سرشتی، نهادین) است:

منشاء ابلیس، آتش بوده است.

در حالیکه منشاء آدم، خاک است.

آتش

اما در آیین زرتشت، مقدس است.

آتش

مشخصه مهم و مرکزی زرتشتیسم است.

به همین دلیل

در قلب معابد زرتشتی، آتشکده قرار دارد.

کریم

با آتش قلمداد کردن منشاء ابلیس،

ضمنا

رقیب مذهبی قدر قدرت اسلام

را،

یعنی آیین زرتشت را به طور غیر مستقیم

زیر ضربه قرار می دهد و بی اعتبار می سازد.

یعنی

در تحلیل نهایی

زرتشتیان ابلیس پرستند و نه خدا پرست.

ادامه دارد.