شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت سیزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۹۱ )

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

ثنا گفت بر سعد زنگی کسی

که بر تربتش باد رحمت بسی

درم داد و تشریف و بنواختش

به قدر هنر، پایگه ساختش

چو «الله و بس» دید بر نقش زر

بشورید و برکند خلعت ز بر

بخندید:

کاول ز بیم و امید

همی لرزه بر تن فتاد ام چو بید

به آخر ز تمکین الله و بس

نه چیز ام به چشم اندر آمد، نه کس.

ادامه دارد