درنگی
از
شین میم شین

از رسول رنج به امام خلق
سیاوش کسرایی

داور من و تو، یاور تو آن خدا

شاهد تو و من این هزارْ چشم توده ها.


معنی تحت اللفظی:

خدا

یاور تو و داور من و تو ست

و

توده هزار چشم

شاهد من و تو.

سیاوش

در این بند شعر،

دیالک تیک طبقه حاکمه ـ خدا و توده ـ خدا

را

به مثابه دیالک تیک یاور و داور خویشتن و خمینی

بسط و تعمیم می دهد.

بعد

دیالک تیک طبقه حاکمه ـ خدا و توده - خدا و خمینی و خود

را

به صورت دیالک تیک شاهد و مشهود.

این بینش دیالک تیکی تصادفی سیاوش،

فی نفسه

ستایش انگیز است.

سیاوش

طبقه حاکمه ـ خدای انتزاعی ـ آسمانی روحانیت فئودالی ـ فوندامنتالیستی

را

با توده ـ خدای مشخص زمینی جایگزین می سازد

و

عملا

خود را به مثابه رسول توده ـ خدا در مقابل آیة الله قرار می دهد.

ضمنا

با دادن صفت هزارچشم به توده، همه چیز بینی طبقه حاکمه ـ خدای انتزاعی و واهی را به توده ـ خدای مشخص و واقعی می دهد.

سیاوش

وای اگر که غفلتی

غفلتی و انهدام ملتی

معنی تحت اللفظی:

اگر غفلتی صورت گیرد، ملتی منهدم خواهد شد.

منظور سیاوش از غفلت،

اگر غفلت از سوی روحانیت فئودالی ـ فوندامنتالیستی باشد،

اولا

به معنی تبرئه پیشاپیش حزب توده و خویشتن خواهد بود.

ثانیا

منظور سیاوش از غفلت،

اگر غفلت از سوی روحانیت فئودالی ـ فوندامنتالیستی و حزب توده و خویشتن هم باشد،

به معنی هیچ انگاری توده هزار چشم و همه چیز انگاری نخبه در هیئت خمینی و حزب توده خواهد بود.

یعنی

به معنی وارونه سازی دیالک تیک شخصیت و توده و یا دیالک تیک نخبه و توده خواهد بود.

یعنی

به معنی سقوط ایده ئولوژیکی ـ تئوریکی سیاوش به قهقرای تئوری نخبگان خواهد بود که یکی از تئوری های مهم فاشیسم (و فئودالیسم و فوندامنتالیسم) است.

مراجعه کنید

به

تئوری نخبگان

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13873

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13885

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13890

پایان

ادامه دارد.