خود آموز خود اندیشی (۱۱۹۰)
شین میم شین
بوستان
باب سوم
در عشق و مستی و شور
حکایت دهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۹)
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم
نگه کرد، کای دلبر پیچ پیچ:
«ز یغما چه آورده ای»،
گفت:
«هیچ.
من اندر قفای تو می تاختم
ز خدمت به نعمت نپرداختم.»
معنی تحت اللفظی:
سلطان محمود از ایاز پرسید:
«در جستجوی در و گوهر چه به نصیب بردی؟»
ایاز گفت:
«هیچی.
من فقط به دنبال تو تاخته ام.»
سعدی
در این دو بیت شعر،
از ماهیت غلام و عاشق پرده برمی دارد:
غلام فاقد شعور طبقاتی است.
او نه تنها میان منافع خود و خواجه خود فرقی نمی شناسد، بلکه منافع خواجه خود را بر منافع شخصی خود برتر می شمارد و خدمت را بر نعمت ترجیح می دهد.
عاشقان چنینند، در فلسفه سعدی !
عاشقان با توله سگان دست پرورد فرقی ندارند.
این حکم بر ماهیت غلام دلالت دارد.
اگر توله سگان سخن می گفتند، جز این نمی گفتند:
«من اندر قفای تو می تاختم»
من بنا بر غریزه خویش، به دنبال بوی تو می رفتم.
عاشق
در قاموس سعدی و حافظ
توده بی همه چیز است و معشوق، طبقه حاکمه با همه چیز.
فرقی هم نمی کند که شاهی ویا شیخی خود را عاشق توده زاده ای قلمداد بکند ویا نکند.
دیالک تیک عاشق و معشوق
در ایده ئولوژی برده داری و فئودالی
همیشه به صورت دیالک تیک نوکر و ارباب (کنیز و کدبانو) بسط و تعمیم داده می شود.
ادامه دارد.