شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت چهارم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۵ ـ ۸۶)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

شنیدم که پیری شبی زنده داشت

سحر دست حاجت به حق برفراشت

معنی تحت اللفظی:

پیری که شب زنده داری کرده بود، سحرگاهان دست حاجت به درگاه خدا بلند کرد.

۱

یکی هاتف انداخت در گوش پیر

که بی حاصلی، رو سر خویش گیر

معنی تحت اللفظی:

هاتف به پیر شب زنده دار گفت:

حاجتت روا نخواهد شد، دست از التماس دعا بردار.

سعدی

در این ابیات شعر،

دیالک تیک طبقه حاکمه و توده

را

به شکل دیالک تیک توانگر و گدا بسط و تعمیم می دهد و بعد آن را در آیینه آسمان منعکس می کند و انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آن را دیالک تیک خدا و انسان می نامد.

بدین طریق، زیر قلم سعدی، میان پیر شب زنده دار و خدا همان رابطه یکطرفه (وابستگی) برقرار می شود که میان بنده و بنده دار و بدتر از آن میان گدا و توانگر از خودراضی.

پیر که شب تا سحر ریاضت کشیده، هاتف به گوشش می گوید که به خودت زحمت نده، توانگر از قیافه ات خوشش نمی آید و نمی خواهد حتی پشیزی نثارت کند.

برو و دری دیگر و توانگری دیگر بجوی!

این قضیه یاد آور کار بنده سالخورده ای در ملک اربابی است و هاتف می تواند غلامی باشد که در گوشی حالی اش می کند که بیهوده به خود زحمت ندهد و ملک اربابی را ترک کند.

مثل خر پیر به درد نخوری که در بیابان رهایش می کنند تا طعمه گرگ شود.

اکنون چه باید کرد؟

ادامه دارد.