درنگی در اندیشه ای (۴۸۰)

Ist möglicherweise ein Bild von eine oder mehrere Personen und Text „

میم حجری


برشت
کسی که حقیقت را نمی داند
کودن است.
کسی که حقیقت را می داند
ولی آن را دورغ قلمداد می کند،
تبهکار است.


این شعار از زبان گالیله
معیوب است.


اولا
ضد حقیقت

نه دروغ بلکه باطل است.
ضد دروغ

هم

نه حقیقت بلکه راست است.


پیش شرط کشف حقیقت
تسلط بر تفکر فلسفی مارکسیستی است.

چون حقیقت در کل است
و
کل موضوع فلسفه است.


از این رو
تبهکار
اصلا نمی تواند
حقیقت را بداند.


بدون تسلط بر فلسفه مارکسیستی
کشف حقیقت محال است.


به همین دلیل
حزب طبقه کارگر
باید حزبی فلسفی باشد

تا حداقل قادر به وقوف به منافع طبقه کارگر باشد.

پایان

درنگی در اندیشه ای (۴۷۹)

Ist möglicherweise ein Bild von 1 Person und Text

میم حجری

زنانی که اجازه دو نداشته اند،

دخترانی زاییده اند

که

بال پرواز دارند.

ایج یوما.

کجا و کی انشاء الله

ایج بوما؟


ما در تویتستان با ۲۰ هزار زن سر و کار داشته ایم
و
۲۰۰ هزار پارس به زبان پارسی سر داده ایم.


دریغ از گوشی شنوا.


دختران جدید الولاده
پنبه در گوشان اند
و
در

بهترین حالت
پاره سنگ پرانان اند.

ما فکر می کنیم

که

هدف اصلی اجامر جنقوری از کشتن هر از گاهی مهساها
تحول اخلاقی تمام کشوری زنان جنقوری

است.


چون


دختران جدید الولاده

پس از مرگ مهساها
بغل و مخلفات را موقتا فراموش می کنند
و
راجع به مهساها تویت های توخالی می زنند.


رشد تعداد تویت های مهسا به ۳ میلیون نزدیک شده است.
یعنی از رشد قیمت کالاها بیشتر است.

پایان

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) ایمانسیپاسیون زنان (رهایش زنان) (۱)

فرهنگ کوچک ایمانسیپاسیون زنان

کیرستن کناک

برگردان

میم حجری

الف

ایمانسیپاسون

۱

· ایمانسپاسیون یعنی رهایش، رهایش از وابستگی و نیل به خودمختاری و استقلال

۲

· ایمانسپاسیون زنان و یا کارگران در عرصه سیاسی و اجتماعی از طریق کسب دانش، وقوف به ماهیت وابستگی و تلاش و پیکار امکان پذیر می گردد.

۳

· ایمانسپاسیون یعنی رهایش از وضعیتی که موجد وابستگی، بی زبانی (الکنیت، صغارت، نوکریت) است و یا حافظ وضعیت مبتنی بر وابستگی و بی زبانی است.

۴

· آماج ایمانسپاسیون عبارت است از محو امتیازات، ایجاد برابرحقوقی در برخورداری از امکانات شرکت در اقتصاد، سیاست و جامعه.

ب

سوسیالیسم

۱

· سوسیالیسم به معنی تحت اللفظی، یعنی رفاقت و دوستی

۲

· سوسیالیسم ایده غلبه بر کاپیتالیسم را و جایگزینی آن با مدل ضد آن را، یعنی جامعه ای را که عمدتا عاری از حاکمیت است و مبتنی بر برابری انسان ها ست، در بطن خود دارد.

۳

· مقایسه ایمانسپاسیون و سوسیالیسم این اندیشه را به خاطر آدمی خطور می دهد که ایمانسپاسیون زنان تنها و تنها در سوسیالیسم امکان پذیر است.

۴

· هدف این جزوه بررسی شتابزده ایده های ایمانسپاسیون زنان در تئوری های سوسیالیستی و مطالعه چند و چون تحقق ایمانسپاسیون زنان در آلمان دموکراتیک است که خود را کشوری سوسیالیستی می داند.

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ق) قانون وراثت

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان

شین میم شین

۱

  • قانون وراثت، جزئی از قانون مدنی است که به تنظیم چیزهای زیر می پردازد:

الف

  • به تنظیم شرایط و فرم های تقسیم ارثیه بین وراث پس از رحلت وارث.

ب

  • به تنظیم حقوق و تکالیف وراث

پ

  • به تنظیم مسائل ارثی بر طبق قانون مقرره

ت

  • به تنظیم تقسیم عادلانه ارث

ث

  • به تنظیم اقدامات دولتی ضرور

۲

  • توارث در صورت مرگ شهروندی (وارث) مطرح می شود که ثروت او بین یک و یا چند نفر (وراث) تقسیم می شود.

۳

  • وراث به مالک دارایی و حقوق مثلا اکتشافی، اختراعی، پاتنتی و بدهی های وارث مبدل می شوند.

۴

  • وارث می تواند به طرق قانونی، ارثیه را مصادره کند و یا مالکیت خود را بر ارثیه محدود سازد.

۵

  • حق وراثت به طرق زیر تعیین می شود:

الف

  • با توارث قانونی

ب

  • با آخرین خواست وارث:

۱

  • با وصیت نامه

۲

  • با قرارداد توارثی

۶

  • توارث قانونی زمانی صورت می گیرد که وارث وصیتی نکرده باشد و قرارداد توارثی امضاء نکرده باشد.

۷

  • توارث قانونی به تنظیم سلسله مراتب وراثت می پردازد.

۸

  • وراث در وهله اول همسر و فرزندان وارث اند.

۹

  • همسر و فرزندان و والدین وارث می توانند با وصیت نامه از حق توارث مستثنی (محروم) گردند.

۱۰

  • سهم آنان از ارثیه نصف ارثیه قانونی است.

۱۱

  • اگر وارث میراثخوار نداشته باشد و یا وراث را مستثنی داشته باشد، ارثیه در اختیار دولت قرار می گیرد.

پایان

درنگی در اندیشه ای (۴۷۸)

Ist möglicherweise ein Bild von Text „Don't trust everything you see. Even salt looks like sugar. THE WISE YOU“

میم حجری

شناخت حسی بینایی ما
اعتبار ندارد.
چون ظاهر شکر شبیه ظاهر نمک طعام است.
فرنگی


ارگان های حسی ما
بر خلاف خرافه فرنگی
اساسی ترین و مطمئن ترین وسایل و منابع شناخت بشری اند

که
در روند توسعه و تکامل میلیون ها ساله

پدید آمده اند.


پی بردن به فرم بلورین و رنگ سفید شکر و نمک طعام
هنر و دستاورد معرفتی کمی نیست و صد در صد معتبر است.


با ارسال این سیگنال حسی به مغز
مغز (عقل)

به

ارگان چشایی

فرمان ارزیابی صادر می کند

تا پس از مزمزه آن،

به تمیز شکر از نمک طعام نایل اید و شناخت عقلی از بلورهای سفید را کسب کند.

دیالک تیک حسی و عقلی

برای شناخت هر چیز ضرورت دارد.

اگرچه کافی نیست.


این بدان معنی است

که
دیالک تیک فرم و محتوا

در این مورد
به دو شکل زیر بسط می یابد:


۱
به شکل دیالک تیک بلورهای سفید و شکر


۲
به شکل دیالک تیک بلورهای سفید و نمک طعام


یعنی
دو محتوای متفاوت در فرم واحدی (در فرم بلورهای سفید)
عرض اندام می کند.

پایان

درنگی در اندیشه ای (۴۷۷)

Ist möglicherweise ein Cartoon von Backsteinmauer

میم حجری

اگه شرف داشتن که توی این دم ودستگاه نبودند.
شهناز


با مفاهیم اخلاقی
از قبیل شرف و عفت و عزت و حرمت و ادب و نزاکت و غیره
نمی توان پدیده های جامعتی را تحلیل کرد

و

به کشف حقیقت نایل آمد.


به همان سان که با چرخ خیاطی نمی توان زمین را شخم زد و یا آشپزی کرد.


مورالیسم

(اخلاق گرایی)
به درد خودفریبی و عوامفریبی می خورد

و

نه به درد جامعه شناسی.


برای جامعه شناسی باید از مفاهیم ماتریالیسم تاریخی بهره برگرفت.


جامعه
طبقاتی است
و
هر کس بسته به تعلقات طبقاتی اش
منافعی دارد.


کسی ماورای طبقاتی و بی طرف نیست.


نیروی سرکوب و حتی شکنجه گر و جلاد و بسیجی و پاسدار و غیره
فرقی با ولی و وزیر و وکیل و شاطر و شاعر و نجار و عطار و رمال و واعظ و رختشو و مرده شو

ندارند.


تقسیم کار هست و قرعه این کار به نام آنها افتاده است.


اینها چه بسا بچه های دهقانان و پیشه ورانند

که در جبهه های داخلی و خارجی، خیابانی و زندانی فعالند.


پاسدار
بی شرفتر از تجار نیست

که

توده دهقانی و پرولتری را به خاک سیاه می نشانند.

اینها مأمورند و معذورند.

حتی

خود سیدعلی و اذنابش

مأمورند و معذورند.

مأمورین طبقه حاکمه اند.

با ترور سیدعلی و جنتی و غیره

آب از آب

حتی

تکان نمی خورد.

مجاهدین خر

کلی آخوند کشتند

و

نظام نکبت آخوندها

نه

تضعیف، بلکه تقویت و تحکیم شد.

پایان

درنگی در اندیشه ای (۴۷۶)

Ist möglicherweise ein Bild von 5 Personen und Text

میم حجری

هما_دارابی (متولد ۲۶ دی ۱۳۱۸ در تهران) متخصص پزشکی کودکان و روان‌پزشک ایرانی بود که در اعتراض_به_حجاب_اجباری در میدان تجریش تهران اقدام به خودسوزی کرد.

عجب راه حلی و راه اعتراضی.

روانپزشک ها عمدتا روانی اند.

بهاره

تفاوتها رو ببینیم

آستانه ی تحمل انسانها متفاوته.

منظور از انسان چیست؟


هیچ خری دست به خودکشی نمی زند.
چه رسد به خودسوزی.

حجاب و بی حجابی

تحفه که نیستند تا به خاطرشان کسی بکشد و یا خودکشی کند.
چیستند؟

حجاب
فرم پوشش است و بس.
حجاب فرم است
و
طبقه حاکمه استثمارگر و ستمگر
چسبیده به فرم بندتنبانی
تا
هم
عوامفریبی کند و خود را حافظ عفت عمومی جا بزند
و
هم
محتوای طبقاتی فاشیستی ـ فوندامنتالیستی حاکمیت خود را ماستمالی کند.


بی حجابان که مختارتر و خودمختارتر از با حجابان نیستند.


رهایش حقیقی زنان
با

رهایش پرولتاریا
گره خورده است.


زنان هم عمدتا
پرولتاریای مضاعفند:
پرولتاریای خانه و کارخانه اند.


رهایش حقیقی زنان در سوسیالیسم است.


امتحانش مجانی است:
مقایسه وضع زنان در کوبا و ج. خ. چین و ویتنام و غیره

با

وضع زنان در هندوستنان و عربستان و جمکرانستان و غیره

پایان

زندگی مارکس و انگلس (۲۵۹)

هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

فصل شانزدهم

در رأس کمونارها

ادامه

۱۵

مارکس

انترناسیونال پرولتاریا را با درس مهم دیگر کمون پاریس آشنا ساخت.

مارکس

در نامه ای به کوگلمان، کمونارهای پاریس را

«مهاجمین پاریسی به عرش اعلی»

می نامد

(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳۳، ص ۲۰۶)

و

توضیح می دهد

که

طبقه کارگر پیروزمند

باید از پیروزی خود همه روزه دفاع کند.

هم

در

مقابل دشمنان داخلی و خارجی اش

و

هم

با

قلم و قدم.

با

تنویر و تفنگ.

کارزار پاریس

اثبات می کند

که

طبقه کارگر برای پیروزی و تضمین پیروزی

باید با بقیه زحمتکشان، به ویژه دهاقین زحمتکش به طرز تنگاتنگی متحد شود.

کارزار پاریس

عملا نشان می دهد که پرولتاریا نماینده اصیل منافع دهاقین زحمتکش، روشنفکریت و خرده بورژوازی شهری است

و

دهاقین زحمتکش، روشنفکریت و خرده بورژوازی شهری

متحدین طبیعی پرولتاریا

هستند.

مارکس

اما

قبل از همه

دانش تجربی کمونارها را برجسته می کند

که

رهایش طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان از استثمار و سرکوب و ستم و ساختمان جامعه سوسیالیستی

بدون حزب انقلابی

بدون حزبی که بنا بر برنامه علمی عمل می کند،

محال و امکان ناپذیر است.

جای چنین حزبی در سال ۱۸۷۱ در فرانسه

خالی بود.

کمون پاریس

دال بر این بوده است

که

پیشرفت جامعتی با توسعه حزب مارکسیستی به مثابه نیروی رهبری کننده زحمتکشان

پیوند ناگسستنی دارد.

ادامه دارد.

درنگی در اندیشه ای (۴۷۵)


میم حجری

ما به دست شیعه ترین حکومت جهان
کافر شدیم.
حریف


حکومت
را

نمی توان بر اساس جنسیت و مذهب و ملت و غیره
ارزیابی و طبقه بندی کرد.


حکومت

چیزی روبنایی ـ ایده ئولوژیکی است
و لذا ثانوی است.



حکومت

همیشه و همه جا
تابع حاکمیت است.


به همین دلیل هم بر اساس حاکمیت طبقاتی مربوطه
ارزیابی و طبقه بندی می شود.


حاکمیت طبقاتی و یا زیربنای اقتصادی جمکران

چیست

و

طبقه حاکمه

کیست؟


حکوت جمکرانی
نتیجه شکست حکومت برخاسته از انقلاب ضد فئودالی و یا بورژوایی سفید است.


نتیجه پیروزی ارتجاع سیاه بر انقلاب سفید است.
گامی به عقب است.
احیای مناسبات قبل از انقلاب سفید است.
نتیجه منحوس عنگلاب اسلامی است.
رستاوراسیون است.
حکومتی نیمه فئودالی ـ نیمه بورژوایی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی

است.

ماهیتا

شبیه دولت اسلامی (فوندامنتالیسم سنی)

است.
همشیره فاشیسم است.


اوتوپی رجعت به ریشه ها و فوندامنت ها (صدر اسلام) است

و

عملا

ورشکست شده است.

پایان

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۱۴۵)


میم حجری



داستایفسکی
برادران کارامازوف

سرانجام
آزادی خود را زیر پای ما خواهند افکند
و
خواهند گفت:
«ما را به برده خود تبدیل کن
ولی قوت لایموتی به ما بده.»

جهان بینی داستایفسکی
جهان بینی مذهبی است و وارونه است.
قضیه درست برعکس است.
مولد و رزاق جامعه
توده است.
اگر توده دست از تولید بردارد
طبقه حاکمه باید
به
گدایی قوت لایموتی از توده مولد و رزاق بپردازد
و
به حاکمیت توده (به دموکراسی به معنی حقیقی کلمه)
تن در دهد و مثل آدم کار کند و از قبل دسترنج خود امرار معاش کند..


به خود اندیشی خطر کن.
به رفتن راه خاص خود
خطر کن.
فرنگی

خود اندیشی
به خودی خود
وجود ندارد.

خود اندیشی
در دیالک تیک هماندیشی و خود اندیشی وجود دارد و کسب می شود.
راه ها هم همیشه طبقاتی اند
و
نه شخصی و فردی.

به همین دلیل
ما به راه توده می رویم
ما به انچه دانش زمانه مان نموده می رویم


کنفوسیوس
کسی که فقط به نظر به ماضی داشته باشد
از دیدن آنچه که به سویش می آید،
عاجز می ماند.

دقیقا
مش کنفوسیوس.
بر سر پوتین و پالان و چارق و نعلین هم همین بلا آمده است.
پوتین
دیگر تانکی برایش نمانده است
در حال عقب نشینی افتضاح امیز است



در دنیایی که همه در صدد تغییر تو هستند،
بزرگترین موفقیت تو
همیشه همانی ات است.
فرنگی علامه

«همیشه همانی»
از مفاهیم آیة الله نیچه ـ فیلسوف عجق ـ وجق فاشیسم و احمد شاملو ـ مرید هروئینی نیچه ـ بوده است.
همیشه همانی
نه
امکان پذیر است
و
نه
هنر و شق القمر است.
حتی اخوندهای شپشو
تغییر یافته اند
و
به عوض سفر با الاغ
با هواپیما به کربلا می روند

پیله:
تو
تغییر یافته ای

پروانه:
اره.
تو هم میتوانی تغییر بیابی



اولا
زن و نر انتزاعی وجود ندارد.

فقط و فقط
زن و نر مشخص وجود دارد :
هم
مهسا زن بوده است
و
هم
جلاد مهسا.
ببین تفاوت زن
از کجا ست تا به کجا

ثانیا
زنان
چه بسا زن ستیزتر از نرانند.
اجامر عرشاد اسلامی
چه بسا زن اند و از در و دیوار خانه خلایق حتی بالا می روند تا عرشاد اسلامی ـ خصوصی کنند.

زنان در جنقوری اسلامی
به تقلید از زنان امریکایی
حتی
شکنجه می دهند
یعنی عرشاد عملی می کنند.

همانطور که زنان یانکی
در دانشگاه و تربیتگاه ابوقریب بغداد
عراقی ها را
عرشاد عملی می کردند.



اگر
ادعای اجامر جمکران
جعلی نباشد
ژینا
از ترس عرشادیون سکته کرده است.
یعنی
بر خلاف کردها که به بی باکی معروفند،
بی باک نبوده است.


این شعار ارجلانی
نه
بر اساس اندیشه ای
بلکه بر اساس حرفی سرهم بندی شده است.
بر اساس حرف مشترک زن و زندگی و آزادی

می توان تکمیلش کرد:
زن
زندگی
زیبایی
زیور و زر
زن بارگی
زاری
آزادی
....



کسی روشنگری شما را نمی خواند.
حریف

خیال می کنید
وقتی مارکس و انگلس
شروع به روشنگری کردند،
چند نفر گوش شنوا برای شان داشتند؟

مراجعه کنید
به
زندگی مارکس و انگلس
که ما مدتی است منتشر می کنیم.

همان مارکسیسم
پس از چند ده سال
دنیا را تسخیر کرد
و
به لرزه در اورد.

هیچ بانگی
بی پژواک نیست.

تنها صدا ست که می ماند.


اولا باید روشنگری علمی و انقلابی کرد و خلایق را با حقیقت عینی آشنا ساخت.
خر نمی تواند انقلاب کند.
پارس بی بند ما به همین نیت است.



من دلم می خواد
با خدای خودم به زبون فارسی حرف بزنم نه عربی.
من دلم می خواد
انتخاب نوع پوششم
دست خودم باشه
و
فکر نمی کنم این چیزا حق طبیعیم نباشه
سامیز

اولا
این زبان فارسی نیست که شما بدان تویت میزنید

ثانیا
خدا
زبان جنقوریان را اصلا نمی فهمد.

مثلا
نمی داند که سامیز به چه معنی است.

خود خدا به ما گفته است
که کلافه است و قصد دادن استعفا دارد.

ثالثا
افسار همه اعضای همه جوامع جهان
دست طبقات حاکمه است که اصل خدا هستند
و
برای بندگان خدا
شب و روز
تعیین تکلیف می کنند.

مگر بی حجابان جهان
طرز پوشش شان را خودشان انتخاب میکنند
و
نه
انحصارات مد؟

خدا
هم
عکس انتزاعی ـ آسمانی طبقات حاکمه است.






هی نازیلا.
تو خردمندترین کسی هستی که ما سراغ داریم و این تعارف نیست.
حالا کار به جایی رسیده که ما الترناتیوی برای روحش شاد اختراع کنیم؟
ما همیشه می نویسیم:
مرگ هم حادثه ای است.
مثل افتادن برگ.
تا بدانیم پس از فصل زمستان سیاه،
وزش باد بهارانی هست.



منظور از درک زیبایی چیست؟
ضمنا
درک زیبایی
مهم تر از خود زیبایی نیست.

کسی
برای درک کسی
تره خرد نمی کند.
ولی
خلایق
همه بدون استثناء
فدایی ظاهر افراد و اشیاء هستند.

هدف ۹۹ درصد خلایق از وصل
لذت بردن از چیزهای ظاهری و بند تنبانی است.

کسی فدایی کسی نمی شود.
بلکه فدایی ادا و اطوار و عشوه و ناز و ظاهر زیبای واقعی و جعلی او می شود.

آنهم
با علم به اینکه پس از چند سال
برژیت باردویش
به
عفریته ای نفرت انگیز
بدل خواهد شد.


چه کسی می گوید:
« طالبان شاعر نیست.»

ملا محمد حسین
باید
این عندیشه ها
را
پاتنت کند
و
مثل ترامپ و پوتین و پالان و چارق و نعلین
میلیاردر شود.


ما دوست رندانیم و گوش شنوا داریم برای درد رندان
کس چه می داند
شاید توانستیم راه حلی عرضه کنیم.
مشکلات را باید تحلیل کرد و راه حل پیدا کرد.



مردم خر نیستند و طبقه حاکمه انگل را نمی پذیرند.
طبقه حاکمه
با
زر و زور و تزویر و دروغ
به مردم پذیرانده می شود.

پس از گذشت زمان
مردم به طبقه حاکمه
عادت می کنند
و
حتی می پرستندش.

قدرت و ثروت
کار خودش را میکند:
هر سوسکی را سکسی میکند.



نه. جدی. مثال: اگر شما مخالفت کرده بودید و دلیل آورده بودید، ما هم چیزی یاد می گرفتیم و رشد می کردیم. موافقت شما سبب می شود که ما رشد نکنیم. حبیب هر کس باید طبیب او باشد و داروی تلخ تجویزش کند

من
به
تصورات تو از جذابیت سوبژکتیوت
تره حتی خرد نمی کنم.
به نظر من
اگر دلت زشت باشد،
زشتی.
فرنگی

فرنگی
دیالک تیک ظاهر وباطن
را
به شکل دیالک تیک ظاهر و دل بسط و تعمیم می دهد.
بعد
ظاهر را دور می اندازد
و
باطن و یا دل را مطلق می کند
یعنی فاتحه ای بر دیالک تیک میخواند.

ظاهر می تواند بی اعتنا به باطن و ذات و دل و قلوه
زیبا باشد.
چون
ظاهر در وحدت و تضاد با باطن و دل و ذات و ماهیت است.

با استعمار کشورها به مردم انگلیس خدمت کرده
مریم

نه. مردم انگلیس چه بسا فرقی با مردم مستعمرات ندارند. ما نباید توده را با طبقه حاکمه عوضی بگیریم.


بازی با لغات معنی دیگری دارد.
ما مبلغ تفکر مفهومی هستیم.
به قول کانت ـ روسل روشنگری ـ تفکر یا تفکر مفهومی است
و
یا
اصلا تفکر نیست
یعنی
عرعر است

جنایات و مکافات ؟
یعنی بوش پدر و پسر
با جنایاتی که مرتکب شدن ....هم ؟
اون خلبان یانکی....هم
دمار از روزگار شأن ....؟
فاضل

خود طبقه حاکمه که جنایت نمی کند تا مکافات شود و یا دچار عذاب وجدان شود.
طبقه حاکمه
کارهای خونالود را به عهده خود توده می گذارد.
یعنی
اگر احیانا
بازخواست شود
فرزندان مجبور مردم
محکوم می شوند.

دهها هزار سرباز یانکی برگشته از جبهه
بیمار روانی اند و توان زندگی با زن و بچه خود را
دیگر حتی ندارند


زنی که می پذیرد یک ضعیفه است و می باید این گونه پوشش داشته باشد . . . متاسفم
ناصر

نه. این نشانه رئالیسم زنان حزب اللهی و طالبانی است. اینها واقعا ضعیفه و ناقص العقل و ناقص الدنده و ناقص الدندان اند


بالاخره يا يک پست شما موافقم
فهمیمه
موافقت با نظر بدتر از مخالفت با نظر است.
چرا و به چه دلیل؟


آقا جون چیه حرف حسابت، دنبال یکی به دو کردن هستی.? چندبار اومدی منشنهای بی ربط گذاشتی، ناراحتی آنفالو کن
مشکات

هنر خیلی ها
هندوانه چپاندن زیر بغل این و ان و یا عوامفریبی است.
بدین طریق
همه چیز همان میماند که بوده است.
در نتیجه جامعه
طویله می شود.
هدف ما
هماندیشی و هماموزی است.
به عوض چاقوکشی
بهتر است که هماندیشی کنیم و از همدیگر بیاموزیم و بیندیشیم
تداوم بخشیدن به خریت
هنر نیست




همه جا
در
عخبار
صحبت از خدمات حریفه است.

معلوم نیست که منظور از خدمات چیست.

شاید
خدمات
جمع خدمه
یعنی کنیزان و کلفت های حریفه باشد.
وگر نه
استعمار ملل دیگر
که خدمت به انان نیست
نگرش
که شخصی نیست.
نگرش حسن و حسین که وجود ندارد.
حتی کلمه ای از حرف های افراد مال آنها نیست.
افکار به بشریت تعلق دارند و نه به افراد.
بشریت هم به طبقات اجتماعی تقسیم بندی شده است
و هر طبقه افکار خاص خود را دارد.
اختلاف نظر میان افراد
در واقع
اختلاف طبقاتی میان طبقات اجتماعی است.



این هارت و پروت را شاملو خطاب به خمینی سروده است. شاملو واقعا هم عدوی فاشیسم و فوندامنتالیسم نبوده است. به همین دلیل نه شاه مویی از سرش کم کرده است و ن هشیخ. انکار کسی که هنر نیست

جامعه چیست؟

چامعه را که بر اساس حالات روانی طبقه بندی نمی کنند.

جامعه شاد و ناشاد وجود ندارد.
چی وجود دارد؟

هی همشهری.
ک گ ب
همانقدر می تواند در میدان سرخ مسکو
اعلامیه پخش کن را بازداشت کند
که
ساواک در میدان امام و عمامه تهران.
اکابر توانگر کند فرد را
در اتحا شوروی و ایران
عنگلاب پیروز شده است
و
انقلاب سرخ و سفید
شکست خورده است.
حتی کوران و کران و خران
از این فاجعه خبر دارند
چه رسد به اعلامه نگاران



رهبر حزب کمونیست چین
به
نظر بعضی از علامه ها
احمق است؟

توان تفکر اگر ندارید،
توان مقایسه که دارید.

هر خری حتی قادر به مقایسه گرگ با سگ است.

چرا دیمدام و لیملام
عاجز از مقایسه باید باشند؟

به کجای اینهمه عندیشه باید بست پالان را


بنده خانواده ام ساکن در امریکا هستن
اگر دلم در گروی این ملک نبود که اینجا نبودم
حریف

آره.
مسئله
فقط
این است که اوپوزیسیون جنقوری دنبال چیست؟

محل سکونت که تعیین کننده نیست.

ما هم دیری است که
ساکن قند هاریم.

بی آنکه علاقه ای به قند داشته باشیم
و هار باشیم.
برای اینکه به دنبال حقیقتیم
حتی
اگر با منافع سگان پناهنده به قندهار
ناسازگار باشد.


آره.
مگر قحط جنایت است؟
در همین طویله
دهها هزار نفر
را
چه بسا
قصابی کرده اند.

بی انکه کسی ککش گزیده باشد.

چه بسا توجیه کرده اند.

در افغانستان و عراق و لیبی و سوریه و اوکراین و امریکای لاتین و غیره
هر روز صدها دختر و پسر و پیرو برنا کشته می شوند.

کدام شاعری شعری برای شان سروده است؟




عجب استدلال بند تنبانی از سکنه جنقوری اسلامی.
سازمان شانگهای
آلترناتیوی برای اتحادیه اروپا در قاره آسیا است

ترکیه
و
روسیه
کشورهای نیمه اروپایی ـ نیمه آسیایی اند.
سیستم های اقتصادی ـ اجتماعی این کشورها
یکسان نیست.
حتی میان این کشورها تضادهای ارضی جدی وجود دارد.
بخشی از خاک چین پس از جنگ تریاک
توسط روسیه تزاری و هند بریتانیایی تصاحب شده است.
مگر میان کشورهای عضو ناتو مثلا یونان و ترکیه اختلاف ارضی وجود ندارد؟
ترکیه و ایران
هنوز عضو این سازمان نیستند.
در مرحله نظارتند.
ترکیه را به اتحادیه امپریالیستی اروپا راه نداده اند
و
ایران را ایزوله کرده اند.
ترکیه با ج. خ. چین در زمینه های مختلف تضادهای جدی دارد و حامی باندهای ترور فوندامنتالیسم اسلامی در چین است.
ج. خ. چین در معرض خطر حمله امپریالیستی است
علامه جات جنقوری چه رهنمودی برای جمهوری خلق دارند و برای جنقوری اسلامی دارند؟

جانیان جنقوری اسلامی
اگر تیز بنگریم
کار افرینان خیره اند
برای علافان و عیاشان و خیال بافان کشور بی سامان.
هر از گاهی
دختر زیبایی را می کشند
تا
علافان و عیاشان به جنب و جوش آیند
و
عشعار اروتیکی ـ استه تیکی بند تنبانی سر هم بندی کنند و خوش باشند.
و گرنه جهان کشتارگاهی است


دنیا به دست دروغگوها و پشت هم اندازها و حقه‌بازها اداره می‌شود ...
"عباس معروفی

معروفی
عقب مانده تر از آخوندها ست.
دنیا و یا جامعه بشری
که همه جا و همیشه یکسان نیست.
جامعه بشری حاوی فرماسیون های اقتصادی مختلف و متضاد است:
تفاوت و اداره کوبا با کلمبیا از زمین تا آسمان است.
با مفاهیم راست و دروغ که نمی توان جامعه را توضیح داد




عشق به وطن یعنی عشق به هموطن!

خشم مقدس را با همبستگی با هموطنان کُردمان معنا بخشیم
دیبا

اولا
خشم
کسب و کار خر است و نه خدرمند.

ثانیا
مگر جانیان و جلادان مهساها
بیگانه اند و هموطن شما نیستند؟

راستی وطن چیست و هموطن کیست
که باید عاشقشان بود؟
ضمنا
چرا و به چه دلیل باید عاشق وطن و هموطن بود؟


دانش سخن می گوید
و
خرد گوش می دهد.
فرنگی

نه.
قضیه از قراری دیگر است.
خرد
می اندیشد
و
دانش
نتیجه تفکر خرد اندیشنده است.

انتقادات بند تنبانی اعضای طبقات و هیئت های حاکمه
فرم دیگری از تحکیم حاکمیت طبقات حاکمه است.
هدف
ارسال مردم به دنبال نخود سیاه است.
هدف خر پروری است.
ترفند اصلی در این انتقادات
وجود ذراتی از حقیقت در آنها ست
ذراتی از حقیقت
برای پرده پوشی و فراموشی کل حقیقت.
برای پرده پوشی و فراموشی
تنها ره رهایی
از طریق انقلاب اجتماعی
تحت رهبری حزب انقلابی طبقه کارگر است.


کسی مطالب شما را نمی خواند.
حریفه
دلیلش
فقر مفهومی خلایق جنقوری است
و
نه مغلق و مبهم بودن سخنان ما

آره.
ولی فقط از در عقب شفا خواهند داد.

به نظر علمای دهقانان ایران
اگر امام زمان بیاید
قبل از همه
گردن کلفت اخوندها را خواهد زد.
خدا
در روز قیامت
چوب در ماتحت روحانیت خواهد کرد و به قعر دوزخ خواهد افکند.
شفا کجا بود.
بهشت فقط و فقط
نصیب
زحمتکشان خواهد شد.
بهشت واقعا هم حاصل زحمت زحمتکشان بوده است و خواهد بود.
بهشت از زمین به آسمان رفته است


در این باغ کوچک چرا چرا صدای تبر قطع نمی‌شود چرا صدای افتادن؟ تا کی به سوگ سروها بنشینیم تا کی به سوگ صنوبرها؟ در این باغ کوچک مگر چند سرو و صنوبر هست که دندان برنده‌ی تبر از شکستنشان سیر نمی‌شود؟
امیلی

باغ و بوستان نیست
طویله است.

عخبار امپریالیستی
زهر خبر را می گیرند.
چون بهترین روابط را با جانیان جمکران دارند.
اگر در ج. خلق چین
جوانی تصادفا خون دماغ شده بود
بلوا به پا می کردند.


اکثراوقات که ارزوی مرگ میکنم میگم کاش بجای کسی که دوس نداره بمیره من بمیرم. واقعا میگم کاش جای مهسای زیبا یا امیرحسین عزیزم من میرفتم.
لیلی

مرگ در یک قدمی است.
هر رهگذری می تواند
در طویله
با بهانه و بی بهانه
قبض روح شود.
زنده ماندن
امری
تصادفی است
قانونمند
جان باختن زنان و جوانان است

جنگ طبقاتی است
می کشند تا نظام ضحاکی خود را تحکیم بخشند

ادامه دارد.

درنگی در اندیشه ای (۴۷۴)

میم حجری

جورج برنارد شاو

آزادی
یعنی
احساس مسئولیت.
به همین دلیل
خلایق از آزادی هراسانند.


آره مش برنارد شاو
به همین دلیل
پرولتاریا
پس از قبضه قدرت
به

تربیت

می پردازد:
به

تربیت خویشتن خویش
و
به

تربیت توده
و
حتی
به

تربیت طبقه حاکمه سرنگون شده.


نمونه اش را در ج. خ. چین دیده ایم:
قیصر علاف و عیاش چین
به
گلکاری و گلفروشی کمر بر می بندد.

پایان

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) ایمانسیپاسیون (رهایش)

پروفسور ولفگانگ پطر ایش هورن

برگردان

شین میم شین

۱

· رهایش در حقوق روم، به معنی اعطای آزادی از سلطه رئیس خانواده به هر کدام از اعضای خانواده بود.

۲

· رهایش بطور کلی به سه معنی به کار می رود:

الف

· به معنی رهایش از وابستگی ئی که به پایمال گشتن حقوق و حرمت و عزت افراد منجر می شود.

ب

· به معنی رهایش از هر آنچه که کهنه و فرتوت است (مثلا پیشداوری ها)

پ

· به معنی کسب استقلال و خودمختاری.

۳

· مفهوم «رهایش» در تئوری اجتماعی مارکسیستی ـ اغلب ـ به مثابه مفهومی در رابطه با تغییرات اجتماعی و طبقاتی مشخص در مناسبات اجتماعی به کار می رود که به رهائی طبقات، گروه ها و یا افراد (که باید در محتوای واقعی خود تعیین شود) منجر می شود.

۴

· مارکس مفاهیم زیر را به همین معنا بکار می برد:

الف

· «رهایش سیاسی» به مثابه گشتاوری در انقلاب بورژوائی ـ دموکراتیک و به مثابه گشتاوری در مبارزه به خاطر احراز مناسبات بورژوائی ـ دمکراتیک.

ب

· «رهایش انسانی» و همچنین رهایش انسان های زحمتکش، به مثابه انقلاب سوسیالیستی و سازماندهی مناسبات اجتماعی سوسیالیستی.

۵

· مسئله رهایش زن یکی از مسائلی است که حاوی برد اجتماعی و تاریخی بزرگی است.

۶

· مسئله رهایش زن نه فقط یک مسئله سیاسی ـ حقوقی مربوط به برابری زن و مرد، بلکه یک مسئله خاص چندلایه اقتصادی و سیاسی ـ اجتماعی است که شامل نکات زیر می گردد:

الف

· رهاسازی طبقات زحمتکش از استثمار

ب

· وارد ساختن زنان به حیات اجتماعی

پ

· حمایت خاص از زنان در رابطه با آموزش، پرورش و تخصص

ت

· رهاسازی زن از بار کار خانگی و غیره.

· مراجعه کنید به آزادی، دموکراسی، سوسیالیسم و کمونیسم.

پایان

درنگی در اندیشه ای (۴۷۳)

Keine Fotobeschreibung verfügbar.

میم حجری

یعنی شما الان مخالف جنبش حجاب سوزان هستی؟؟

چون دنیا کشتارگاه است؟؟!

مهلا



این کارها
هم سمبلیک اند
و
هم ناشی از سطحی نگری و ساده لوحی اند.

حجاب
بهانه است.
مهسا
هم بهانه است.


ما نه با جنبش بلکه با عصیان سر و کار داریم.

عصیان
پدیده ای برده داری و فئودالی است.
عصیان واژه مرکزی اوپرای کوراوغلو ست

در جوامع برده داری و فئودالی
کارد به استخوان می رسد و خلایق به طور خود به خودی به خیابان می ریزند.
بدون اندیشه و نقشه و برنامه پیشاپیش تعیین شده.
بعد
سرکوب می شوند
تعدادی کشته و زخمی و بازداشت می شوند
و
آب از آب تکان نمی خورد.


درست به همین دلیل
احزاب انقلابی
سرکوب شده اند
و
قحط الرجال و قحط التشکیلات شده است.


همه تنها هستند و کله ها خالی است.


قرن ۲۱ قرن عنقلابات دلخوشکنکی و عنگلابات مخملی است
بر خلاف قرن ۲۰ که قرن انقلابات اجتماعی بوده است

پایان

درنگی در اندیشه ای (۴۷۲)

Keine Fotobeschreibung verfügbar.

میم حجری

درنگی در فلسفه عرشاد

اولا
هدف از عرشاد اسلامی
عوامفریبی فرمالیستی «ملی» و بین المللی است.

طبقه حاکمه جنقوری
بدین طریق
به توده عقب مانده در داخل و خارج (کشورهای فئودالی به اصطلاح اسلامی کذایی)

نشان می دهد

که
مدافع عفت عمومی است.

ثانیا
هدف از عرشاد اسلامی
تحمیل استیل زیست طبقه حاکمه به توده است.

ثالثا
هدف از عرشاد اسلامی
تحمیل ایده ئولوژی فوندامنتالیستی ـ پان اسلامیستی به توده است.
این عملا به معنی خلع سلاح فکری توده است.
توده خلع سلاح فکری و ایده ئولوژیکی شده
هرگز نمی تواند آرمان و ایدئال و الگویی دشاته باشد

و

دست به انقلاب اجتماعی بزند.

رابعا
هدف از عرشاد اسلامی
فرستادن غیرمستقیم توده به دنبال نخود سیاه است.


اگر
طبقه حاکمه روزی مجبور به عقب نشینی شود،
بی خیال بی حجابی زنان جنقوری

خواهد شد

و

توده ناراضی خرسند و خرشاد خواهند گشت.
حاکمیت طبقاتی موجود

اما

دست نخورده خواهد ماند.

رادیکال بودن
یعنی دست به ریشه بردن.

مارکس


یعنی
تبر بر تبار طبقه حاکمه انگل جنقوری فرود آوردن.
تحول رادیکال و ریشه ای هر جامعه
اما
در گرو انقلاب اجتماعی است.

پایان

زندگی مارکس و انگلس (۲۵۸)

هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

فصل شانزدهم

در رأس کمونارها

ادامه

۱۴

کمون پاریس

علیرغم عمر کوتاهش

(۷۰ روز)

نشان داد

که

مشخصه دولت نوین، یعنی دولت پرولتری

چه باید باشد.

مارکس

در پیام انترناسیونال

شعور طبقه کارگر بین المللی را برجسته کرد:

همه نمایندگان خلق

باید

قابل انتخاب

مکلف به پاسخگویی

و

قابل عزل

باشند.

پارلمان

(مجلس)

باید به نمایندگی حقیقی توده های خلق استحاله یابد.

قوای مقننه و مجریه

باید

در دست واحدی به وحدت برسند.

این

به معنی اعمال قدرت بیواسطه توسط خلق است:

آنچه که مارکس در سال ۱۸۵۰ در یکی از آثارش،

«دیکتاتوری طبقاتی پرولتاریا»

نامیده بود.

(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۷، ص ۸۹)

طبقه کارگر پیروزمند

در مقابل دیکتاتوری بورژوازی، دیکتاتوری پرولتاریا را قرار می دهد.

این دیکتاتوری پرولتاریا

از

دموکراسی بورژوازی به مراتب برتر است.

برای اینکه دیکتاتوری پرولتاریا،

برای کلیه زحمتکشان، یعنی برای اکثریت قریب به اتفاق خلق،

حقوق و آزادی های دموکراتیک را تضمین می کند.

دیکتاتوری پرولتاریا

عالی ترین فرم دموکراسی است.

اما

علیرغم آن،

دیکتاتوری پرولتاریا

هم

دیکتاتوری

است.

برای اینکه مانع برقراری مجدد حاکمیت طبقات استثمارگر می شود

و

از

حاکمیت پرولتاریا در مقابل تهاجمات ضد انقلاب از خارج به دفاع بر می خیزد.

ادامه دارد.

درنگی در اندیشه ای (۴۷۱)

Keine Fotobeschreibung verfügbar.

میم حجری

طبق عکس هایی که ازجمجه اش گرفتن و نظر پزشکش که شکستگی پشت جمجه رو نشان داده گفته سرش رو حداقل ده تا یازده بار محکم به دیوار کوبیدن یا ضربه زدن
مهلا


رسانه های هر جامعه
آیینه تمامنمای آن جامعه اند.

بیمارستان کسری
اعلام داشته:
«وقتی مهسا را آوردند
اثری از حیات در وجودش نبود.»

یعنی جسد مهسا را به عوض بردن به مرده شویخانه به بیمارستان برده اند
این بدان معنی است که جامعه جمکران
نه
جامعه
بلکه طویله است.
چون سردمدارانش عاجز از تمیز مرده شوی خانه از بیمارستانند.

مهسا را در تخت همان بیمارستان کسری
نشان می دهند که در سوراخ دماغش شلنگ های سرم و غیره وصل شده است.
حالا از بیمارستان کسری
باید پرسید
چرا و به چه دلیل به جسد کسی
سرم و غیره وصل شده است؟


فیلم هایی منتشر شده
که
با زنان و دختران
در خیابان های جمکران
همانطور رفتار می شود که با لات ها و لوطی ها و لاشخور ها در دیگر جوامع شده است.


بعد
حریف حزب اللهی پشمالو در رسانه ها اعلام می دارد

که

از مهسا محترمانه خواسته اند که سوار عرابه عرشاد شود

و

بعد

در عرشادگاه حزب الله به حکم الله به طور ناگهانی

سکته کرده است.

حقیقت کجا ست و چگونه می توان پیدایش کرد و قربان ـ صدقه اش رفت؟

پایان

درنگی در اندیشه ای (۴۷۰)

Ist möglicherweise ein Bild von 4 Personen

میم حجری

آیا زیبایی آن چیزی است که خود ما می بینیم و نظرمی دهیم

یا آنچیزی است که دیگران می بینند و نظر می دهند؟
چرا برژیت باردو به عفریته بدل میشود؟

پروا

اولا

زیبایی

نه

نظر خود فرد است و نه نظر دیگران.

زیبایی

قبل از همه و قبل از ارزیابی خود و بیگانه

چیزی عینی و اوبژکتیو است.

یعنی

نه

ربطی به ارزیابی خود فرد دارد

و

نه

ربطی به ارزیابی این و آن.

علم خاصی برای زیبایی هست که استه تیک نام دارد و مفاهیم خاص خود را دارد.

یکی از مهم ترین آرزوهای ما

ترجمه مفاهیم استه تیک برای اجنه است

که

آرام و قرار از ما گرفته اند

و

خواب شیرین را بر ما حرام کرده اند.

ثانیا

هر کس

بالاجبار

یعنی به حکم غریزه حفظ نفس

خود را زیبا می بیند.

فقط

از

واکنش این و آن می فهمد که زشت شده است.

برژیت باردو

اما

در این زمینه

استثناء بود.

او به زشتی خود پی برده بود

و

در قصر خود را به روی همه بسته بود و قطع رابطه مطلق با جامعه و جهان کرده بود.

دلیلش

احتمالا این است

که

خیال می کرد

ظاهر سکسی و زیبا

معیار المعاییر است

و

نه

بند تنبان.

خدا آدمیان را کریه المنظر بکناد، ولی خر نکناد.

پایان

ایراسیونالیسم (خردستیزی) دیروز و امروز

Bild

پروفسور دکتر اریش هان

برگردان

شین میم شین

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11030

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11039

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11044

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11067

۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11072

۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11081

۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11086

۸

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11095

۹

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11102

۱۰

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11107

۱۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11115

۱۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11119

۱۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11129

۱۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11138

۱۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11146

۱۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11152

۱۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11158

پایان

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) ایراسیونالیسم (خردستیزی) دیروز و امروز (اکتوئالیته انتقاد گئورگ لوکاچ از ای

Bild

پروفسور دکتر اریش هان

برگردان

شین میم شین

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) ایراسیونالیسم (خردستیزی) دیروز و امروز (اکتوئالیته انتقاد گئورگ لوکاچ از ایراسیونالیسم) (۱۷) (بخش آخر)

۱

  • ایراسیونالیسم در سپیده دم قرن بیست و یکم، هزار چهره دارد.

۲

  • جنبه ها و جوانب سوبژکتیو شرایط تاریخی کنونی باید به طور بنیادی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرند.

۳

  • آگاهی به شانس ها و امکانات اجتماعی با توجه به فجایع نوع جدید، با درک عمیق مرزها، خطرهای غیر قابل پش بینی، عقب نشینی ها و ناکامی ها دست در دست می رود.

۴

  • انعکاس ایراسیونالیستی این شرایط، به سبب عدم کفایت طبقات حاکمه در حل مسائل جاری، محتوای سیاسی کسب کرده است.

۵

  • ایراسیونالیسم ـ به مثابه استراتژی طبقات حاکمه ـ یک بار دیگر، علیه پیشرفت وارد میدان شده است.

  • شانس خرد در انتقاد است!

پایان

درنگی در اندیشه ای (۴۶۹)

https://tse1.mm.bing.net/th?id=OIP.I1jL8A05SdkFnkfxFI5k8gHaFj&pid=Api&P=0

میم حجری

نیروی کار
در جامعه طبقاتی به ویژه در جامعه سرمایه داری
کالا ست.

نیروی کار
کالای خاص و خودویژه ای است.


نیروی کار
مرغی است که تخم دو زرده می گذارد:
یک زرده
برای خود و خانواده کارگر
و
زرده دیگر برای بورژوازی.

نیروی کار
کالایی است

که

سرچشمه سرمایه بورژوازی است.

درست به همین دلیل
«محبت» بورژوازی به طبقه کارگر
صد برابر محبت کارگر به کارگر است.

بختیاری بورژوازی
همین جا ست
و
بدبختی
طبقه کارگر
هم
همین جا ست:
اگر مبارزه ای که کارگران بر ضد کارگران می کنند،
بر ضد بورژوازی می کردند،
زمین
به
بهشت برین مبدل شده بود.

پایان

درنگی در اندیشه ای (۴۶۸)

میم حجری

عمر ظاهر زیبا در باطن زشت کوتاه و
بی دوام است .

پروا

درنگی در دیالک تیک عینی هستی

آره.

در

دیالک تیک فرم و محتوا
تعیین کننده
محتوا ست
و
در

دیالک تیک پدیده و ماهیت

(ظاهر و ذات)
تعیین کننده
ماهیت

است
ولی انکار ظاهر زشت و زیبا بخردانه نیست.


صورت زیبای ظاهر

هیچ نیست
و

باطن زیبا

همه چیز نیست.

انکار دیالک تیک عینی
آغاز انکار حقیقت عینی است.


۹۹ درصد اشعار شعرا فقط و فقط در مدح ظاهر زیبا ست.

بخش اعظم عکس در عکسستان

عکس های مانی پولیزه دشه و نسبتا زیبا هستند.


امروز
در مقیاس جهانی
فرم و ظاهر اشیاء و افراد
حتی
معیار المعاییر

شده است.

خیلی ها به خاطر ظاهر زیبای شان ملیونر می شوند.


خیلی از افراد
به خاطر نداشتن ظاهر مد روز
مثلا
صورت زیبا
چه بسا خودکشی می کنند
و
یا
حقوق چند ساله خود را برای جراحی صورت دور می اندازند.

ما در عصر فرمالیسم به سر می بریم.


علیرغم اینها همه
فرم و نمود و یا ظاهر را نباید دستکم گرفت.

فرم و نمود

فقط

صورت زیبا که نیست.

مثال:

وقتی اجامر جمکران

به تعیین فرم پوشش زنان و نران

شروع کردند،

خردگرایان

آژیر کشیدند و اخطار دادند.

رهبارن بیگانه با دیالک تیک

دفاع از ارتجاع سیاه

را

با تسول به دیالک تیک فرم و محتوا

توجیه کردند:

گفتند:

فرم تعیین کننده نیست.

آره.

فرم

در

دیالک تیک فرم و محتوا

تعیین کننده

نیست.

ولی

هیچ واره و هیچ کاره

هم

نیست.

اکنون

خون را به خانه و کارخانه و کوچه و خیابان

می بینیم

و

در می یابیم

که

فرم

چه نقش خونالودی دارد.

پایان

زندگی مارکس و انگلس (۲۵۷)

هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

فصل شانزدهم

در رأس کمونارها

ادامه

۱۳

درس آموزی از دیروز برای امروز

کمون پاریس چه بود؟

مارکس جواب می دهد:

«کمون پاریس

ماهیتا

رژیم (حکومت) طبقه کارگر بود.

کمون پاریس

نتیجه مبارزه طبقه مولد (تولید کننده) بر ضد طبقه انگل (از آن خود کننده) بود.»

(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۱۷، ص ۳۴۲)

کمون پاریس چه می خواست؟

مارکس جواب می دهد:

«کمون پاریس

می خواست، مالکیت طبقاتی را لغو کند

که کار اکثریتی از زحمتکشان را به ثروت اقلیتی مبدل می سازد.

کمون پاریس

در صدد سلب مالکیت از سلب مالکیت کنندگان بود.»

(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۱۷، ص ۳۴۲)

کمون پاریس

چه درسی به ما داده است؟

مارکس جواب می دهد:

«کمون پاریس فرم سیاسی بالاخره کشف شده ای بود

که

در آن،

رهایش اقتصادی کارگران

می توانست

جامه عمل بپوشد.»

(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۱۷، ص ۳۴۲)

اگر چه

کمون پاریس بسان خیزش های قهرمانانه بعدی پرولتاریا،

توسط ضد انقلاب در حمام خون غرق شد،

اگر چه

زمان هنوز برای پیروزی انقلاب سوسیالیستی مناسب نبود،

اما

کمونارهای پاریس

در پراتیک (عمل) اثبات کردند،

آنچه را که مارکس و انگلس در «مانیفست حزب کمونیست»

به طور تئوریکی (نظری) کشف و تبیین داشته بودند:

رهایش طبقه کارگر

فقط

می تواند کسب و کار خود طبقه کارگر باشد.

حتی به مراتب، فراتر از آن،

کمونارهای پاریس

با عمل خود تأیید کردند

که

طبقه کارگر

پس از تسخیر قدرت سیاسی،

دستگاه دولتی بورژوایی کهنه

(ارتش و شهربانی و دادگستری و ادارات)

را

نمی تواند به سادگی به خدمت گیرد،

بلکه باید آن را در هم بکوبد و با دستگاه حکومتی و دولتی خاص خود جایگزین سازد.

ادامه دارد.

درنگی در اندیشه ای (۴۶۷)

میم حجری

میدونید درد چیه ؟
قرار بر این شد که شاه برود
.ولی مردم نادان برای چه با دست اندر کاران همراه شدند .
مریم


امپریالیسم
خر که نیست.
امپریالیسم حساب همه چیز را می کند
و
سیستم مطلوب خود

را
حتی
با
شعار مرگ بر امپریالیسم
روی کار می اورد.

شاه
حزب توده را تار و مار کرده بود.
حتی عنقلابیون
مثلا فدائیان و مجاهدین و دیمدام و لیملام
ضد توده ای بودند،
چه رسد به ساواک.

توده بدون حزبش
فقط می تواند دنبال لاشخور بدتر از شاه
بیفتد
و
فاجعه بیافریند.


برای غلبه بر نادانی توده
روشنگری انقلابی و علمی لازم است
و
برای روشنگری علمی و انقلابی
آزادی احزاب و مطبوعات و حزب توده مسلح به فوت و فن تفکر مفهومی

پایان

درنگی در اندیشه ای (۴۶۶)

میم حجری

فلسفه کشتن وحشتناک نیست ؟
اگر منفعل شویم و دست به کاری نزنیم راه به جایی خواهیم برد؟
حریف


ترور همنوع به چه معنی است و چرا راه حلی رادیکال و ریشه ای نیست؟


مثال:
پشه ای
ناقل بیماری مالاریا ست.

چه باید کرد؟


ساده ترین و ساده لوحانه ترین راه مقابله با مالاریا
کشتن پشه است.


یعنی نفی فیزیکی ناقل بیماری است.
مثلا کشتن لاشخور ارشاد و ترور پاسدار و آخوند است.

این راه
راه بدی نیست
و
بهتر از انفعال و دست روی دست گذاشتن است.


ولی
به هارتر گشتن لاشخوران و به بدتر گشتن اوضاع منجر می شود

و

نه

به ریشه کردن آن.

بدین طریق نمی توان
مالاریا را و فوندامنتالیسم را ریشه کن کرد.

راه رادیکال
بررسی محل تخم ریزی پشه مربوطه و خشکاندن آن محل است.

راه حل ریشه ای معضلات
نقد و نفی و حذف طبقه حاکمه جنقوری

و

برقراری توده فرمایی و یا دموکراسی

است.


تفاوت مارکسیسم با آنارشیسم و فاشیسم و فوندامنتالیسم و اولیگارشیسم و استالینیسم همین جا ست.

پایان

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) ایراسیونالیسم (خردستیزی) دیروز و امروز (اکتوئالیته انتقاد گئورگ لوکاچ از ای

Bild

پروفسور دکتر اریش هان

برگردان

شین میم شین

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) ایراسیونالیسم (خردستیزی) دیروز و امروز (اکتوئالیته انتقاد گئورگ لوکاچ از ایراسیونالیسم) (۱۶)

۳

فرم های نمودین کنونی ایراسیونالیسم

پ

راسیونالیته کاذب

۱

  • درک رابطه میان عناصر راسیونال و ایراسیونال (عقلی و ضد عقلی) به تحلیل موشکافانه شالوده های ایدئولوژیکی گلوبالیزاسیون کمک خواهد کرد.

۲

  • زیرا یکی از صفات اصلی مدافعان گلوبالیزاسیون عبارت از این است که آنها «خردگرائی فوق العاده ای را به حساب خود می گذارند» و از خصلت طبیعی رخدادهای اقتصادی و ضرورت های ناگزیر دم می زنند، تا دست شان در پرده پوشی دولایه حقایق باز باشد و بتوانند:
  • از سوئی «راسیونالیته سرد سرمایه مالی تمام ارضی شده» و «شرکت های خصوصی میان قاره ای» را جامه عمل بپوشانند و «منافع خلق ها و دولت های مربوطه را» را زیر پا بگذارند
  • (ژان زیگلر، «حکام جدید جهان»، ص ۵۳، ۱۴۷، ۲۸۱)
  • و از سوی دیگر
  • با جمله پردازی های عوامفریب از تقدیر ناگزیر اقتصادی دم بزنند و ضمن اجرای سیاستی عمدی، آگاهانه و بیرحمانه، به تشدید نابرابری در تقسیم ثروت جهان اقدام کنند.
  • (یوآخیم بیشوف، «پایان نئولیبرالیسم»، ۱۹۸، ص ۱۱)

۳

  • کارل هاینتس روت در سال ۱۹۹۴ سرمایه مالی را «بی شرم ترین، پویاترین، انتزاعی ترین و لذا ضربه ناپذیرترین فرم وجودی سرمایه» و بانی فکری و مسئول سیاسی استراتژی نئولیبرالی نامیده است.

۴

  • هدف طبقه حاکمه عبارت از این بوده و است که از این موضع و با اتکا بر کلیه امکانات اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیکی موجود، مهر خود را بر مبارزات اقتصادی ـ تاریخی جدید و روندهای بحرانی واقعی بکوبد، نحوه انباشت ثروت جدیدی را جامه عمل بپوشاند، از معضل بیکاری وسیله ای برای منضبطتر کردن طبقه کارگر بسازد و «منافع باز تولید پرولتری» را به حداقل ممکن تنزل دهد.
  • (کارل هاینتس روت، «برگشت پرولتاریا»، ۱۹۹۴، ص ۱۶۲، ۱۷۲، ۱۸۹)

۵

  • «راسیونالیته کاذب» ایدئولوژی گلوبالیزاسیون، مکمل خود را در اصول ساختاری معین تئوری نئولیبرالی می یابد.

۶

  • آنها دیالک تیک راسیونالیته در اجزا و بخش ها و ایراسیونالیته درمجموعه روند سرمایه داری را که کلاسیک های مارکسیستی به نقد کشیده اند، وارونه می سازند و به یک ایدئولوژی مشروعیت بخش به پراتیک نئولیبرالی استحاله می دهند.

۷

  • هربرت شوئی نقش آموزه های اقتصادی جدید را در بی اعتبارکردن مقوله راسیونالیته مورد بررسی قرار داده است.

۸

  • سرمایه داری واقعا موجود، دیگر از عهده تأمین رفاه عمومی بر نمی آید.

۹

  • دیری است که فاتحه وعده و وعید نیل به راسیونالیته کلکتیو از طریق تحقق راسیونالیته هدفمند فردی خوانده شده است!

۱۰

  • ولی علیرغم آن، سعی می شود که شالوده ایندیویدوئالیستی تئوری اقتصادی حفظ شود.

۱۱

  • این امر با اتکا بر تز «محدودیت اصولی راسیونالیته فردی» ـ از جمله محدودیت علمی، کافی نبودن اطلاعات، مخارج سرسام آور ترانس اکسیون ـ جامه عمل می پوشد.

۱۲

  • تقسیم غیرعادلانه ثروت، به بهانه «اطلاعات ناموزون» توجیه می شود.

۱۳

  • «مسأله مربوط به راسیونالیته سیستم، یعنی تحقق رفاه عمومی براساس عمل آزاد افراد خردمند که برای توجیه مشروعیت جامعه مبتنی بر بازار آزاد و سرمایه داری نقش مرکزی به عهده داشته است، در مه غلیظی فرو رفته، به باد فراموشی سپرده شده و اکنون ادعا می شود که واقعیت چنان غامض و پیچیده است که عقل ناقص بنی نوع بشر هرگز از عهده فهمش بر نخواهد آمد، چه برسد به تغییرش!

۱۴

  • هزینه بر آوردن مایحتاج عمومی سرسام آور است و ترانس اکسیون موجود به سبب ناقص العقل و فرصت طلب بودن افراد بشری قادر به برآورده کردن آن نیست.»
  • (هربرت شوئی و استفان بلانکنبورگ، «نئولیبرالیسم، تئوری، مخالفین، پراتیک»، ۲۰۰۲، ص ۹۵)

ادامه دارد.

درنگی در اندیشه ای (۴۶۵)

Ist möglicherweise ein Bild von 4 Personen und Text

میم حجری

شکست انقلاب سفید و سرنگونی سلطنت
و
پیروزی عنگلاب اسلامی
فقط نتیجه خریت مردم نبوده است.


سطح شعور مردم

در زمان شاه
صد برابر سطح شعور مردم در زمان شیخ بوده است.


ما اکنون حتی یک نفر شخصیت سیاسی با شعور نداریم.


اگر خریت مردم دلیل پیروزی عنگلاب اسلامی بوده باشد،

حالا باید دهها عنگلاب دیگر پیروز شده باشد.


پیروزی و شکست طبقه حاکمه در هر جا
در

دیالک تیک داخلی و خارجی

(ملی و بین المللی)

صورت می گیرد.


بدون حمایت امپریالیسم
رژیم شاه سرنگون نمی گشت.


امپریالیسم به اجامر فوندامنتالیستی
چک سفید داده بود.


همه دول امپریالیستی

ضد انقلاب سفید و شاه بودند.

بی بی ۳۰ و دویچه وله و غیره

تظاهرات عنقلابی

را

سازمان می دادند.


کاری که اجامر فوندامنتالیستی انجام داده اند
بسیج توده های عقب مانده در حواشی شهرها و شمال شهرها

و

تسخیر قدرت سیاسی بوده است.


رژیم شاه
اصلا مقاومت نکرده است.
قدرت را دو دستی تحویل روحانیت داده است.


ضمنا در همه کشورهای منطقه چنین بوده است.


کارتر

هم

گفت

که مصلحت در روی کار آمدن روحانیت بوده است

پایان

درنگی در اندیشه ای (۴۶۴)

میم حجری

ثبات اقتصادی سیاسی در یک پروسه زمانی

می تواند موجبات ایجاد و نهادینه شدن پدیده نشاط اجتماعی شود.

بابک

نشاط
که نهادینه نمی شود.
نشاط مثل مصیبت
حالتی روحی و روانی است.
ثانوی است.

معلول است و علل مختلف مادی و فکری و غیره دارد.
با
نشاط و اندوه
که نمی توان جامعه را درک کرد و توضیح داد.

طرفداری مذاهب
از مصیبت و پرهیز از نشاط
علل دیگری دارد و باید بررسی شود.

بورژوازی
از همه چیز سود می برد
هم
از حجاب
و
هم
از مد و مذهب و خرافه و مینی ژوپ.

برایش فرقی ندارد.


اخلاق ستیزی با خردستیزی توأم است
و

ذاتی فاشیسم و فوندامنتالیسم است.


مؤسس هر دو نیچه است.


در همه ممالک امپریالیستی و فوندامنتالیستی و اولیگارشیستی نیهلیسم اخلاقی حاکم است.


پوتین گفت:
ما بهترین جنده های جهان را داریم.


آلمان در یک سال ۵ میلیارد دلار از خرید و فروش دختران و پسران اروپای شرقی
پس از عنگلاب در شرق
درآمد داشت.

آلمان
فاحشه خانه اروپا ست.


اوتوپی خمینیسم
تشکیل جامعه باعفت بوده است
که ورشکست شده است.
شهرنو را تخریب کرده اند و کشورنو ساخته اند

پایان

زندگی مارکس و انگلس (۲۵۶)

هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

فصل شانزدهم

در رأس کمونارها

ادامه

۱۲

پیامی به یازده زبان

کمون

سرکوب می شود

ولی

نمی میرد.

هزاران رزمنده کمون می توانند جان از مهلکه به در ببرند

و

خشم و دانش تجربی

را

به

کشورهای دیگر (تبعیدگاه خود) ببرند.

کارگران مجهز به شعور طبقاتی

در

سراسر جهان

به

کمون

حتی

پس از سرکوب و شکست آن

وفادار می مانند.

اما کمتر کسی بسان مارکس و انگلس

به

دفاع پر شور از کمونارها برمی خیزد

و

به

وکیل مدافع قاطع و پیگیر آنان مبدل می شود.

مارکس و انگلس

سرمشقی رفتاری

برای هر انقلابی در روزگار شکست طبقه اش

عرضه می دارند.

شورای رهبری انترناسیونال

در

اوسط ماه آوریل

مارکس

را

مکلف به تهیه پیامی در رابطه با کمون می سازد.

با این پیام مبتنی بر حقیقت

می بایستی به اطلاع کارگران همه کشورها رسانده شود

که

کمون

چی بود

چی می خواست

و

چی می آموخت.

مارکس

بی اعتنا به بیماری خویش

دست به کار می شود.

دخترش جنی و انگلس

در گرداوری اطلاعات

و

قبل از همه

در بررسی مطبوعات انگلیس و فرانسه

به یاری مارکس می شتابند.

انگلس

تحلیلی از اقدامات نظامی کمون

در اختیار مارکس قرار می دهد.

مارکس دو مطلب در این زمینه به رشته تحریر در می آورد.

ولی هر دو را دور می اندازد.

چون

باب میلش نبوده اند.

در ۲۹ ماه مه

تحلیل قطعی مارکس

آماده می شود.

مارکس

روز بعد

متن مربوطه را برای اعضای شورای رهبری انترناسیونال می خواند.

آنها

با وحدت آراء

این سند را تصویب می کنند.

در ۱۳ ماه ژوئن

این پیام تحت عنوان «جنگ داخلی در فرانسه»

به زبان انگلیسی در لندن منتشر می شود.

این سند را اعضای شورای رهبری انترناسیونال

فوری

و

به طور سیستماتیک

در انگلستان پخش می کنند و به دیگر کشورهای قاره ارسال می دارند.

انگلس

ان را به زبان المانی ترجمه می کند

و

در اواخر ماه ژوئن در ارگان مرکزی حزب ایزناخ منتشر می شود.

بلافاصله ترجمه آن به زبان های زیر صورت می گیرد:

به

زبان های دانمارکی، فلمیکی، فرانسوی، هلندی، ایتالیایی، لهستانی، روسی، ضربستانی ـ کواتی و اسپانیایی.

تا ان زمان

هیچ نوشته ای از مارکس و انگلس

این چنین سریع و وسیع پخش نشده بود.

اکنون کارگران مجهز به شعور طبقاتی در سراسر جهان

به

پرسش های خود در زمینه های زیر پاسخ می یابند:

در

زمینه خصلت و آماج کمون پاریس

در

زمینه جایگاه و مقام تاریخی کمون پاریس

و

در

زمینه میراث کمون پاریس.

ادامه دارد.

درنگی در اندیشه ای (۴۶۳)

Ist möglicherweise ein Bild von 1 Person und Text „Wenn dich etwas argert, entziehe ihm seine einzige Macht: Deine Aufmerksamkeit.“

میم حجری

اگر چیزی اذیتت می کند
نسبت بدان بی اعتنا باش
و
با بی اعتنایی
آن چیز را سلب قدرت کن.
اعتنا به چیزی
تنها قدرت آن چیز است.
حریف


هی حریف
فرض کنیم که تو پاسدارباشی عنگلاب اسلامی باشی
و دختر مردم را ضمن عرشاد اسلامی کشته باشی
مگر می توانی نسبت به جنایت خود بی اعتنا باشی و خرشاد باشی؟


دست خودت که نیست.
وجدان بشری به جنونت می کشد و به تیمارستان های اروپا می فرستد.

ثانیا
قدرت جنایت
چیزی اوبژکتیو و یا عینی است.
یعنی
در خود جنایت است و نه در توجه و اعتنای تو بدان.


بی اعتنا به توجه واعتنای تو
جنایت
جنایت خواهد بود و دمار از روزگار روانت در خواهد آورد
و
به خاک ذلتت خواهد نشاند.

پایان

درنگی در اندیشه ای (۴۶۲)

میم حجری

اولا

عالی ترین خوبی ها باید بیشتر از یک خوبی باشد و نه مفرد.
خوبی و یا خیر
تعریف دارد
و
شادی و غم نمی توانند با خیر و شر یکسان باشند.

ثانیا
شادی
پدیده ای پسیکولوژیکی است و نه پدیده ای دلبخواهی.


مثال:
وقتی دختری را به جرم حجاب اعدام می کنند
هر کسی بی اختیار اندوهگین می گردد.
چه بسا حتی خود جلاد نان به نرخ روزخور.

ثالثا
تفکر منجر به شادی نمی شود.


منجر به چی می شود؟

تفکر چیست؟


تفکر کار است.


تفکر
کار فکری است
و
کار

چه فیزیکی و چه فکری

منبع لذت و رضایت خاطر اصیل است.


ارسطو
لذت و رضایت خاطر را با شادی عوضی گرفته است.


کار فیزیکی هم منجر به لذت و رضایت خاطر می شود
ولی حتما نباید منجر به شادی شود.

کار فیزیکی و فکری اما در تحلیل نهایی چیست؟

کار

فرمی از ریاضت

است

و

ریاضت

در همه فرم هایش

منبع طبیعی لذت است.

مارکس

از

دیالک تیک ریاضت و لذت

سخن گفته است.

ولی

سعدی

پدر دیالک تیک در قرون وسطی

صدها سال قبل از مارکس

از

دیالک تیک رنج و گنج

از

دیالک تیک کار و مزد

پرده برداشته است.

نا برده رنج (ریاضت)، گنج (لذت)

میسر نمی شود:

مزد (لذت) آن گرفت

ـ جان برادر ـ

که

کار (ریاضت) کرد.

پایان