کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۵۶۶) (قسمت اول)
هانی شافت
آنتی فاشیست شهید هلند
میم حجری
۷۹۰۳
سنگ سخنگو
اینکه چیزی نیست.
کلاغ
یکی از پرندگان اندیشنده است.
کلاغ
می تواند شیر آب را حتی باز کند و سیراب شود
کلاغ
ضمنا
پرنده ای ابزارساز است.
کلاغ
کلکسیونی از ترفندها در آستین دارد.
دهاقین ایران کلاغ شناسند:
کلاغی به جوجه اش آموزش می داد.
گفت:
جوجه جان
اگر دیدی بنی بشری خم شد
پر بکش
چون احتمالش می رود که سنگپاره بردارد و تو را بزند.
جوجه کلاغ گفت:
اکر بنی بشر
سنگپاره در جیبش داشته باشد، چه کنم؟
کلاغ از فراست جوجه اش حیرت کرد و پس از بوسه ای جانانه گفت:
بهتر است تا بنی بشر را دیدی
پر بکشی.
۷۹۰۴
سنگ سخنگو
آه اگر بدانید چه ذوقی به آدم دست میدهد
که ببیند بدون اینکه تلاش کرده باشد حرفش را بخوبی میفهمند.
کافکا
سگ سخن جو
آره.
درد کافکا این است که خودش حتی حرف خودش را نمی فهمد
برای اینکه عاجز از تفکر است.
۷۹۰۵
سنگ سخنگو
بیشک.
ولی می توانی انواع مختلف نان را تولید کنی.
مثلا نان لواش از آرد فولکورن و یا نان فولکورن سوخاری مانند
مثلا با گردو و غیره.
بعد می توانی پاتنت کنی و میلیونر شوی.
در فروشگاه ریدل آرد فولکورن هست.
۷۹۰۶
سنگ سخنگو
آیا نقش تعیین کننده در دیالکتیک خاستگاه طبقاتی و پایگاه طبقاتی در عرصه جامعه و عرصه تئوری شناخت متفاوت است؟
شهروز
سگ سخن جو
دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت است و نه دیالک تیک پایگاه طبقاتی و خاستگاه طبقاتی
۱
نقش تعیین کننده در دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت
در عرصه جامعه
از ان سوبژکت است.
حکم مارکسیستی:
تاریخ سوبژکت مند است و نه بی سوبژکت.
تفاوت ماتریالیسم مارکسیستی با ماتریالیسم های متنوع متعدد دیگر همین جا ست.
سوبژکتیویته در تاریخ یکی از کشفیات اساسی مهم کلاسیک های مارکسیسم است.
هر دوران تاریخی سوبژکت خاص خود را دارد و را
و
توده را در انقلاب اجتماعی رهبری میکند:
الف
طبقه برده دار و روحانی مثلا اشراف قریش (رسول اکرم و آل عبا و حواریون)
سوبژکت گذار از کمون اولیه در حال تجزیه و تلاشی به نظام برده داری بوده است.
نقش انقلابی رسول اکرم همین جا ست.
ب
در دوران فئودالی
سوبژکت تاریخ عوض می شود:
اشراف فئودال و روحانی سوبژکت سابق را از عرصه به در می راند.
پ
در دروان سرمایه داری
بورژوازی آغازین به مقام سوبژکت تاریخ می رسد و اشراف فئودال و بقایای اشراف برده دار و روحانی را به زیر می کشد.
ت
در دوران گذار گلوبال به سوسیالیسم
دوران کنونی
طبقه کارگر
به مقام سوبژکت تاریخ می رسد و توده را در انقلاب اجتماعی رهبری میکند
و همه طبقات حاکمه سابق را به زیر می کشد.
مائو در تحلیل جامعه چین برآن بوده که در چین هنوز مناسبات تولیدی برده داری رواج دارد
چه رسد به مناسبات فئودالی و سرمایه داری و مستعمراتی
این بدان معنی است
که طبقه کارگر چین تحت رهبری ح. ک. چین
همه وظایف سوبژکتیو همه طبقات حاکمه سابق را باید به انجام رساند.
خیلی ها به دلیل عدم درک دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت
از تحلیل روند و روال توسعه در ج. خ. چین عاجزند.
حتی مائوئیست های هشلهف هارت و پورت می کنند.
۲
در عرصه تئوری شناخت
نقش تعیین کننده در دیالک تیک سوبژکت شناخت ـ اوبژکت شناخت وارونه می شود
یعنی از آن اوبژکت شناخت می شود.
مثال:
نقش تعیین کننده در دیالک تیک سیب شناس(سوبژکت شناخت) و سیب (اوبژکت ویا موضوع شناخت)
از ان سیب است.
چون محتوای شناخت در خود سیب است و نه در سیب کار و سیب آبیارو سیب چین و سیب خور و سیب فروش و سیب خر و سیب شناس.
۳
در دیالک تیک خاستگاه طبقاتی و پایگاه طبقاتی نقش تعیین کننده در تحلیل نهایی از آن خاستگاه طبقاتی است.
سگ سخن جو
انحرافات در جنبش های انقلابی و احزاب ک. در همین دیالک تیک است.
قحط روشنفکر پرولتری است.
برای اینکه پرولتاریا ضمنا فاقد وسایل تولید فکری و فرهنگی و هنری و اخلاقی و غیره بوده است.
تفاوت والتر اولبریشت با استالین و خروشچف و برژنف و غیره همین جا بوده است.
اینها اصلا مارکسیسم ـ لنینیسم را و حرف های اولبریشت را نمی فهمند.
بعضی از عوام الناس اینها را رویزیونیست قلمداد میکنند.
کسی را می توان رویزیونیست (بازاندیش در مارکسیسم، تجدیدنظر طلب) نامید که شعور تئوریک داشته باشد.
مثلا هربرت مارکوزه، ولفگانگ هاوک، سارتر و غیره را می توان رویزیوینست نامید.
۷۹۰۷
سنگ سخنگو
این جماعت در انقلاب 22 بهمن ایران که مردمی بود نقش عمده و اصلی را نداشتند نزدیک به نیم قرن دیکتاتوری پهلوی از مردم مشتی بیگانه با منافع طبقاتی خود ساخته بود. این نشست گوادلوپ بود که از ارتش خواست در برابر این فاشیست ها عقب نشینی کند. تا انقلاب مردمی راه خود را پیدا نکند در واقع مصادره شد البته با عقب نشینی ارتش آمریکایی و پیوستن به آخوندها و سیاست های کشور های امپریالیستی
ناصر آقاجاری
سگ سخن جو
بگذارید این سخنان شما را مفهوم به مفهوم (کلمه به کلمه) حکم به حکم (جمله به جمله) مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم:
۱
انقلاب ۲۲ بهمن ایران
انقلابی مردمی بود
مفهوم انقلاب مردمی و یا حتی بهتر، انقلاب توده ای و یا خلقی و غیره
فاقد اعتبار نظری مارکسیستی ـ لنینیستی است.
توده
اگر تیز بنگریم
انقلاب و یا عنگلاب (رستاوراسیون، ضد انقلاب) نمی کند
اگرچه بدون توده انقلاب و عنگلاب
پیروز نمی شود.
توده در دیالک تیک طبقه و توده میتواند انقلاب و یا عنگلاب کند.
سوبژکیتیوته یکی از کشفیات مهم کلاسیک های مارکسیسم در تزهایی راجع به فویرباخ است.
تاریخ سوبژکت داشته و دارد.
حالا باید پرسید:
سوبژکت تاریخ در عنگلاب ۲۲ بهمن کدام طبقه اجتماعی بوده است؟
طبقه کارگر، دهاقین و پیشه وران و بخش مدرن روشنفکران
حامی انقلاب سفید بوده اند و به عنگلاب ۲۲ بهمن تمکین نکرده اند.
عنگلاب ۲۲ بهمن به توده زحمت تحمیل شده است.
برای درک و توضیح عنگلاب اسلامی
باید انقلاب سفید
تجزیه و تحلیل مارکسیستی شود.
برای تجزیه و تحلیل انقلاب سفید باید پرسید:
تفاوت کودتای ۲۸ مرداد با انقلاب سفید چیست؟
کودتای ۲۸ مرداد کودتای مشترک بورژوازی و اشراف فئودال و روحانی است
که مورد حمایت امپریالیسم جهانی تحت سرکردگی امریکا ست.
انقلاب سفید
اجرای بالاجبار بخش ضد فئودالی برنامه حزب توده است.
درست به همین دلیل
حاکمیت فئودالی ـ بورژوایی
شکاف برمی دارد:
اشراف فئودال و روحانی (که صاحب موقوفه ها و مستغلات و اراضی و غیره بوده اند و خود شاه هم جزو آن بوده است) خلع ید می شود و از حاکمیت طرد می شود
و
بورژوازی مدرن تحت سرکردگی شاه
تمامی قدرت را در دست می گیرد.
اشراف فئودال و روحانی و همراه با آن بورژوازی سنتی و بازاری و حتی جبهه ملی و نهضت کثافت آزادی
وارد اوپوزیسیون ضد انقلابی ـ بورژوایی می شوند.
در عنگلاب ۲۲ بهمن
همین ارتجاع سرخ و سیاه
بر انقلاب ضد فئودالی سفید مجددا چیره می شود
و
مثل خود دربار
به اجرای وصایای انقلاب سفید
مجبور می گردد.
جنقوری اسلامی اکنون جامعه ای کاپیتایلستی با روبنای ایده ئولوژیکی فئودالی قر و قاطی است.
بحران جن قوری بیشتر در روبنا ست.
۷۹۰۸
سنگ سخنگو
زندگی = ریاضت
برای تحمل ریاضت باید معنایی به زندگی (تحمل ریاضت) پیدا کرد.
فرانکل
(ویکتور امیل فرانکل روانپزشک و عصبشناس اتریشی و پدیدآورندهٔ معنادرمانی)
سگ سخن جو
اولا
زندگی
فقط در ریاضت خلاصه نمی شود.
به قول حریفی گمنام به نام مارکس
زندگی دیالک تیکی از ریاضت و لذت است.
این دیالک تیک در کلیه عرصه های جامعه بشری اعتبار دارد.
لذتی نمی توان در تخت و بخت و رخت پیدا کرد که بی ریاضت باشد و ریاضتی نمی توان پیدا کرد که بدون لذت باشد.
زندگی کردن (حیات، زیستن) سوبژکتیو نیست.
ارادی و اختیاری نیست.
آش کشک خالته
بخوری پاته نخوری پاته.
غریزه حفظ نفس
موجود زنده را به زیستن حتی در ذلت مجبور می سازد.
به قول دهاقین ایران
گربه ۸ جان دارد و کشتنش آسان نیست.
چه رسد به انسان.
به همین دلیل
معنا برای زندگی
چیزی سوبژکتیو و ثانوی و چه بسا الکی و دلخوش کنکی است.
به همین دلیل اعضای طبقات حاکمه
نه به دنبال معنا
بلکه به دنبال لذت چه بسا سطحی، موقتی و بند تنبانی اند.
ترامپ ۳۰ هزار دلار به دانیل زیبا می دهد که
برای چند دقیقه
حالی به حالی اش کند
یار غار شرودر دهها هزار دلار هزینه می کند تا از برزیل دختر ماهرویی
برای جفتگیری و لذت چند دقیقه ای تهیه کند
۷۹۰۹
سنگ سخنگو
آشنایی با هیچ چیز دشوار نیست.
ما که مغز خر خورده ایم ۲۰ سال است که کسب و کاری جز ترجمه مفاهیم نداریم. اگرچه جز اجنه کسی نمی خواند.
همه خیال میکنند که به اندیشه نیازی نیست.
عکس ثابت و ساکن و سیار برای شان بس است.
۷۹۱۰
سنگ سخنگو
تفاوت مفهومی دیگر میان فوندامنتالیسم وفاشیسم چیست؟
سگ سخن جو
۱
فاشیسم
نژاد را بهانه برایتحمیق خلایق و جنگ و قتل و غارت می کرد
فوندامنتالیسم
مذهب را بهانه برای تحمیق خلایق و جنگ و قتل و غارت میکند.
۲
فاشیسم سنگ ملت را به سینه می زند
تا حبل المتینی برای وحدت فاشیستی پدید اورد.
مثلا
حزب خود را حزب ملی ـ سوسیالیستی جا می زند.
فوندامنتالیسم
سنگ امت را به سینه می زند.
تا هم جای خالی ملت را پر کند
هم عجز خود را از ملت سازی مستور دارد
و
هم
حبل المتینی از امت برای وحدت لاشخورهای سپاه و بسیج و غیره سر هم بندی کند
۷۹۱۱
سنگ سخنگو
در دیالک تیک خاستگاه طبقاتی و پایگاه طبقاتی
نقش تعیین کننده
در تحلیل نهایی
از ان خاستگاه طبقاتی است.
سگ سخن جو
معنی این حکم
این نیست که پایگاه طبقاتی
نقشی در این دیالک تیک ندارد.
معنی این حکم این است که
در تحلیل نهایی
حرف آخر را خاستگاه طبقاتی می زند.
پایگاه طبقاتی
از اهمیت شایانی برخوردار است.
ولی فاقد نقش تعیین کننده است.
مفهوم «در تحلیل نهایی» از انگلس است تا قضیه روشن شود.
پایگاه طبقاتی
یعنی سگ پرولتاریا بودن
چه بسا خاستگاه طبقاتی را به باد فراموشی می سپارد.
این اما در دیالک تیک استثناء و قاعده قابل درک و توضیح است.
از یک میلیون بچه بورژوا (بورژوازی چه بسا مترقی و انقلابی آغازین و نه بورژوازی واپسین و امپریالیستی)
تعداد انگشت شماری مثل مارکس و انگلس پدید می آیند و گام به گام از خاستگاه طبقاتی خود فاصله می گیرند
و
پرولتریزه می شوند.
۷۹۱۲
سنگ سخنگو
حجاب
ﺩﺧﺘﺮﻱ ﯾﻚ موبایل ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮد...
ﭘﺪﺭﺵ ﻭقتی آن رﺍ ﺩﯾﺪ..
ﮔﻔﺖ : وقتی ﺁﻧﺮﺍ ﺧﺮﯾﺪی ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻛﺎﺭی
ﻛﻪ ﻛﺮﺩی چه ﺑﻮﺩ؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﺭﻭی ﺻﻔﺤﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎ ﭼﺴﭗ ﺿﺪ
خﺮﺍﺵ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪﻡ ﻭ ﯾﻚ ﻛﺎﻭﺭ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯾﺶ
ﺧﺮﯾﺪﻡ .
ﭘﺪﺭ : ﻛﺴی ﻣﺠﺒﻮﺭﺕ ﻛﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ
انجام دهی
ﺩﺧﺘﺮ : ﻧﻪ
ﭘﺪﺭ : ﭼﻮﻥ موبایلت ﺯشت ﻭ بی ﺍﺭﺯﺵ
ﺑﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻛﺮﺩی؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﺍﺗﻔﺎﻗﺎً ﭼﻮﻥ ﺩﻟﻢ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺿﺮﺑﻪ
ﺑﺨﻮﺭد ﻭ قیمتی است ﺍﯾﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﻛﺮﺩﻡ
ﭘﺪﺭ : ﻛﺎﻭﺭ ﻛﻪ براش گذاشتی
ﺯﺷﺖ ﺷﺪ؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﺑﻨﻈﺮﻡ ﺯﺷﺖ ﻧﺸﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ
ﺯﺷﺖ ﻫﻢ ﻣﯿﺸﺪ ، ﺑﻪ ﺣﻔﺎﻇﺘﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ
گوشیم ﻣﯿﻜﻨﺪ ﻣﻲ ﺍﺭﺯﺩ .
ﭘﺪﺭ نگاه ﺑﺎ ﻣﺤﺒﺘﻲ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ
ﻭ ﮔﻔﺖ :
″ﺩﺧﺘﺮﻡ"ﺣﺠﺎﺏ " یعنی ﻫﻤﯿﻦ
پایان
سگ سخن جو
حجاب
فرم (ظرف)
است
در دیالک تیک فرم و محتوا (ظرف و مظروف)
نقش تعیین کننده از آن محتوا (مظروف) است.
مثال:
پیاله
فرم
است.
در پیاله هم می توان شهد خورد
و
هم می توان شرنگ خورد.
تعیین کننده محتوای پیاله است.
تعیین کننده
شهد و شرنگ است و نه خود پیاله.
مثال دیگر:
حجاب
فرم است.
زیر این حجاب
هم می تواند خری باشد و هم خردمندی.
حجاب
بد نیست
ولی
تعیین کننده هم نیست.
ریش و تسبیح و جانماز و جای مهر بر پیشانی و ادا و اطوار مسلمانی و غیره هم فرم اند.
تعیین کننده محتوا و ماهیت کسی است که جانماز به دوش می کشد و تظاهر به مسلمانی میکند
تعیین کننده
آدمیت و شخصیت او ست.
هر خری و لاشخوری هم می تواند جانماز
حمل و نقل کند.
به قول کریم
کمثل الحمار یحمل اسفارا
خیلی از خلایق
به خری می مانند که باری از کتاب حمل می کنند.
ادامه دارد.