رفتار (قسمت دوم)
پروفسور دکتر
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت
و
دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)
برگردان
شین میم شین
۴۱
- در جامعه ـ تئوری مارکسیستی ـ لنینیستی ـ ماتریالیستی ـ دیالک تیکی بر خلاف فرضیه های بیهیویوریستی (رفتارگرایی)، رفتار بالضروره، به مثابه بیانگر رابطه سوبژکت ـ اوبژکت اجتماعی درک می شود.
۴۲
- رفتار نتیجه واکنش ساده بر تحریکات دریافتی نیست و فقط با حلاجی تجارب قبلی شخصی فرد بنا بر مدل مبتنی بر «پاداش» و یا «هزینه» بیشتر و کمتر قابل توضیح نیست.
۴۳
- رفتار ماهیتا ناشی از حلاجی خودآگاهانه چالش (مواجهه) میان شخصیت مربوطه و واقعیت اجتماعی به مثابه کل است که هر فرد به طور بیواسطه با روابط اینتراکسیونی بشری مواجه می شود.
- اما به هیچوجه نباید در آن خلاصه شود.
۴۴
- تجارب حاصله از اینتراکسیون بیواسطه برای خود نیستند.
- بلکه نشاندهنده برشی از واقعیت اجتماعی در مجموعند، که فرد مربوطه به عنوان مثال می تواند نسبت به تجارب اینتراکسیون های بیواسطه موضع انتقادی داشته باشد.
۴۵
- تجارب حاصله از اینتراکسیون بیواسطه با از آن خود کردن خودآگاهانه ماهیت نوعی شخصیت و نهایتا بسته به تاریخ زندگی فردی او مورد حلاجی قرار می گیرند و قطع می شوند.
۴۶
- نتیجه حاصله این است که تئوری سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) نباید رفتار را به مثابه اندازه مستقلی در نظر گیرد که روابطش با واحدهای رفتاری دیگر قابل درکند.
- بلکه اساسا باید چارچوب روابط اینتراکسیونی بیواسطه را به مثابه شالوده دترمیناسیون (تعین) و شالوده توضیحی رفتار در هم بشکند و دلایل و قانونمندی های تعیین کننده باواسطه و بیواسطه توسعه رفتار را در کانون تجزیه و تحلیل قرار دهد.
۴۷
- مشخصه ماهوی و مهم دیگر تجزیه ـ تحلیل سوسیولوژیکی ـ مارکسیستی رفتار، نسبت دادن رفتار به تضاد دیالک تیکی اش، به مناسبات اجتماعی است.
- مراجعه کنید به مناسبات
ادامه دارد.
۴۸
- خدمت سدشکن مارکس در تدوین ماتریالیسم تاریخی را می توان در آن دید که او توانسته مناسبات جامعتی را به ویژه در فرم شیئیت یافته و بیگانگی زدایی شده اش به مثابه عوامل زیر رمزگشایی کند:
الف
- به مثابه شالوده تولید رفتار بشری.
ب
- به مثابه پیوند شخص با جامعه
پ
- به مثابه فرم ضرور (جبری) کردوکار مشخص شخص
ت
- به مثابه کیفیت کردوکار مشخص شخص
۴۹
- «مناسبات افراد نمی توانند تحت کلیه شرایط، چیزی جز رفتار متقابل آنها باشند.»
- (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳، ص ۴۲۳)
۵۰
- مارکس در اثر خود تحت عنوان «سرمایه»، مفصلا توضیح داده و به طور علمی اثبات کرده که افراد در تولید جامعتی، یعنی در «طرز رفتار متقابل شان»، نه تنها به تولید و بازتولید ارزش های مصرفی محسوس ـ شیئی (ملموس)، بلکه به ویژه به تولید و بازتولید مناسبات جامعتی بنیادی نایل می آیند.
- (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳، ص ۳۵)
۵۱
- اثبات و افشای کلیه مقولات اقتصادی اساسی شیوه تولید کاپیتالیستی به مثابه مناسبات جامعتی و لذا به مثابه فرم استقلال یابی رفتار بشری بسان خط سرخی از میان مجموعه آثار اقتصادی مارکس می گذرد.
۵۲
- مارکس درست به همین طریق قادر به کشف خصلت تاریخی گشته و موقتی و گذرای فرم کاپیتالیستی تولید و جامعه نایل می آید.
۵۳
- اگر این مناسبات چیزی جز فرم های استحکام یافته رفتار بشری نیستند، پس تحت تأثیر و تحت قدرت بشر قرار دارند.
۵۴
- در عین حال، ماتریالیسم تاریخی بدین طریق به حل مسئله مربوط به دینامیسم فرد و جامعه قادر می گردد.
- مسئله ای که برای جامعه شناسی قدیم و جدید و حتی حی و حاضر بورژوایی لاینحل است:
- در پراتیک جامعتی تغییر شرایط و اوضاع با تغییر انسان، با تغییر مناسبات و با تغییر رفتار مطابقت دارد.
۵۵
- مناسبات با رفتار یکسان نیستند.
۵۶
- مناسبات می توانند در مقابل رفتار خود را اوبژکتیویزه کنند (عینیت بخشند)، استقلال کسب کنند و چه بسا حتی در تضاد با رفتار قرار گیرند.
۵۷
- مناسبات می توانند در مقابل رفتار خود را شیئیت بخشند و با آن، بیگانه گردند.
۵۸
- مناسبات می توانند به مثابه دولت، مذهب، حقوق، قضاوت و غیره در مقابل رفتار شخصی فرد به مثابه قدرتی مستقل قد علم کنند.
- (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳، ص ۲۲۷)
۵۹
- رفتار فردی به ضد مناسبات مبدل می شود.
- به «رفتار شیئی صرف» مبدل می شود.
- (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳، ص ۴۲۳)
۶۰
- باید وسواس مندانه میان استقلال یابی به لحاظ تاریخی گذرای مناسبات نسبت به افراد، به مثابه پیامد تضادهای طبقاتی آنتاگونیستی (آشتی ناپذیر) و فرم های حاکمیت و اوبژکتیویزاسیون (عینی گشتن) عام رفتار در مناسبات جامعتی به مثابه پیامد ضرور (جبری) مؤثریت جامعتی انسان ها تفاوت قایل شد.
۶۱
- مارکس می نویسد:
- نفی اولی، یعنی جایگزینی حاکمیت مناسبات بر افراد با حاکمیت افراد بر مناسبات با «وظیفه سازماندهی کمونیستی جامعه یکی است.»
- (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳، ص ۴۲۴)
۶۲
- درک رفتار به مثابه ضد دیالک تیکی مناسبات جامعتی، به مثابه سوبژکتیویته مناسبات، در وهله اول دال بر آن است که شیوه رفتار افراد و گروه های اجتماعی معین که به طور امپیریکی قابل توجه است، باید همیشه به کل مناسبات مشخص موجود نسبت داده شود.
- یعنی باید در فاکتور نهایی دترمیناسیون (تعین) و تولید رفتار دیده شود.
۶۳
- این ثانیا در لحظه ای که در آن (لحظه)، از آن خود کردن مناسبات جامعتی توسط افراد در دستور روز قرار می گیرد، یعنی در روند ساختمان (بنای) جامعه سوسیالیستی، اهمیت متدئولوژیکی خاصی کسب می کند.
۶۴
- وظیفه مقدم پژوهش سوسیولوژیکی تحت این شرایط نه فقط نقطه گرهی این از آن خودسازی مناسبات جامعتی توسط افراد و نه فقط توجه آن (پژوهش سوسیولوژیکی) بدان، و از آنجمله به رفتار زحمتکشان سوسیالیستی به مثابه مالکین وسایل تولید ، به مثابه شهروندان دولتی، به مثابه میهن پرستان و اینترناسیونالیست ها پژوهش سوسیولوژیکی، بلکه به تجزیه و تحلیل دقتمندانه و جزء به جزء (مفصل) بغرنجی شرایط اجتماعی و فردی و شرایط عینی و ذهنی سوق داده می شود.
- شرایطی که تحت آنها، این روند در سطوح و عرصه های مختلف حیات جامعتی صورت می گیرد.
۶۵
- در عین حال اینجا تضاد تار و پودی، جهان بینانه، تئوریکی و متدئولوژیکی میان جامعه شناسی مارکسیستی و بورژوایی به مثابه بازتاب تضاد میان جامعه سوسیالیستی و جامعه کاپیتالیستی نمودار می گردد.
۶۶
- جامعه بورژوایی، جامعه ای کنسرواتیو (محافظه کار) است و مسئله اساسی اش کنسرویزاسیون (ماندگارسازی) مناسبات موجود و حفظ آنها ست.
۶۷
- جامعه شناسی بورژوایی، از این رو، مناسبات را به مثابه رفتار تلقی نمی کند.
۶۸
- جامعه شناسی بورژوایی، رفتار را به معنی همرنگ سازی (مطابقت بخشی) خود تفسیر می کند.
۶۹
- جامعه شناسی بورژوایی، دترمیناسیون (تعین) رفتار را در روابط اینتراکسیونی بیواسطه خلاصه می کند و بدین طریق، در مقابل کلیت مناسبات جامعتی مستور می دارد و بدین طریق با تمرکز تجزیه و تحلیل بر تقبل و توزیع و غیره، در صدد هدایت رفتار در تولید وسیاست برمی آید.
۷۰
- جامعه سوسیالیستی تحول بخشی به کلیه مناسبات موجود است.
۷۱
- جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی از این رو به نگرش تئوریکی در وحدت دیالک تیکی مناسبات و رفتار نایل می آید و تجزیه و تحلیل را بر عرصه های رفتار فردی و اجتماعی متمرکز می سازد.
- عرصه هایی که در آنها از ان خود سازی عملی، اکتیو و آگاهانه مناسبات جامعتی توسط افراد رفتارمند صورت می گیرد.
۷۲
- نتیجه متدئولوژیکی نهایی این می شود که رفتارتئوری مارکسیستی نمی تواند جامعه شناسی مارکسیتسی ـ لنینیستی را بنیان گذارد و یا جای آن را بگیرد.
- بلکه استقلال آن را پیش شرط خود قرار می دهد و بنا بر ماهیت قضیه باید حامل خصلت بغرنجی باشد و فقط می تواند نتیجه تلاش های مشترک جامعه شناسان، روان شناسان، سیستمتئوریسین ها، سیبرنتیسین ها (علمای سیبرنتیک) و علمای دیگر باشد.
پایان
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۹۹ ساعت 6:57 توسط سیاوش زهری
|