دکتر صدیقه وسمقی

(۱۳۴۰)

 شاعر، نویسنده، مترجم، اسلام پژوه، تحلیل‌گر مسایل سیاسی، اجتماعی

ساکن سوئد

استاد دانشگاه تهران

 نماینده اسبق مردم تهران در نخستین دوره انتخابات شوراهای شهر و روستا و سخنگوی این شورا

تحصیلکرده علوم مذهبی در «حوزه‌های علمیه خواهران» در مدرسه شهید مطهری

دارای دکترای «فقه و مبانی اسلام» از دانشگاه تهران

 

درنگی

از

ربابه نون

 

۱

این پول نان ما ست،
که در ویرانه های دمشق
در کنار آرزوهای گزاف یک قمارباز،
دفن می شود.

 

منظور صدیقه فقیه

این است که پولی که طبقه حاکمه جنقوری در سوریه حیف و میل می کند، پول نان «ما» ست.

 منظور از «ما» را باید در روند تحلیل این شعر، کشف کنیم.

 

مفهوم «پول نان»

اما

حاوی محتوای ایده ئولوژیکی ـ تئوریکی عوامفریبانه معینی است.

 

میلیون ها دلار که طبقه حاکمه طویله جماران در خارج از مرزهای کشور

حیف و میل می کند،

نه

پول نان «ما»

بلکه نان سفره توده بی همه چیز مولد همه چیز است.

 

 نظریه سازان امپریالیستی،

معمولا

از پولی سخن می گویند که از جیب مالیات دهندگان پرداخت می شود.

منظور صدیقه فقیهه هم احتمالا چیزی در همین سطح است.

 

صدیقه فقیهه

البته

بعدا

توضیح مشخص خواهد داد.

 

در مفهوم «پول نان ما» اما سرمایه ـ تئوری و ثروت ـ تئوری معینی گنجانده شده است

که

با

ثروت ـ تئوری فئودالی سعدی و حافظ

در تحلیل نهایی 

خویشاوند است.

 

در ثروت ـ تئوری فئودالی سعدی و حافظ،

رزق و روزی خلایق

(پول نان ما)

خدادادی

است.

 

خدا

ثروت و سرمایه

(گنج)

را

در اختیار طبقه حاکمه (خوانین و سلاطین) قرار می دهد تا اول خودش سیر دل بخورد و خرده ریزه های سفره خود را جلوی توده گدا بپاشد.

 

در ثروت ـ تئوری صدیقه فقیه،

طبقه حاکمه

نفت و گاز کشور

را

حراج می کند 

و

به

توده گدا

نان می خرد.

 

این

در تحیل نهایی

همان

ثروت ـ تئوری فئودالی سعدی و حافظ

است.

جای خوانین و سلاطین فئودالی

را

اکنون

طبقه حاکمه طویله جنقوری 

(قمارباز)

گرفته است.

 

ثروت و سرمایه

اما

خدادادی و بادآورده نیست.

 

ثروت و سرمایه توسط توده زحمت تولید می شود.

 نفت و گاز و غیره

حتی

استخراج می شود، پالایش می شود و حمل و نقل می شود.

 

این کاری است که توسط توده زحمت جامه عمل می پوشد.

 

ثروت و سرمایه ای که در سوریه و غیره حیف و میل می شود،

نتیجه عرق جبین توده زحمت است و نه پول نان ما.

 

اگر صدیقه فقیهه

کار کرده بود 

و

یا

به

عوض فقه

شیمی خوانده بود، 

متوجه قضیه می شد.

 

۲

این پول نان ما ست،
که در ویرانه های دمشق
در کنار آرزوهای گزاف یک قمارباز،
دفن می شود.

 

نکته دیگر در این جمله اول این شعر 

 انتقاد صدیقه فقیهه از اوتوپی توهم آمیز اشرافیت فئودالی ـ فوندامنتالیستی جنقوری است.

اوتوپی فوندامنتالیسم 

همان اوتوپی فاشیسم و نازیسم

است:

امحای خلق یهود.

 

صدیقه فقیهه

در ادامه شعر 

این حقیقت امر

را

به سلیقه خاص خود از صراحت خواهد گذراند.

 

۳

این پول نان ما ست،
که در ویرانه های دمشق
در کنار آرزوهای گزاف یک قمارباز،
دفن می شود.

 

نکته دیگر

جایگزینی طبقه حاکمه فئودالی ـ فوندامنتالیستی جنقوری

با

قمارباز

است.

 

در این مفهوم قمار

امید سابق و نومیدی حی و حاضر خود صدیقه فقیهه هم گنجانده شده است.

 

برای اینکه قمارباز در قمار فقط نمی بازد.

احتمال برد هم می رود.

قمارباز

حتما

نباید آرزوهای گزاف خود را همراه با پول نان ما

به

گور سپارد.

 

احتمال این هم می رود که  قمارباز برنده شود و به تکثیر ثروت و سرمایه خود نایل آید و در سنت بورژوازی امپریالیستی رفاه نسبی سکنه طویله را فراهم آورد.

 

نکته مهم دیگر در این ثروت ـ تئوری صدیقه فقیهه این است

که

 برد و باخت در قمار

مبتنی بر بخت و اقبال و تصادف است.

 

قمارباز

هم می تواند شانس آورد و میلیونر شود و هم می تواند بدشانسی آورد و آس و پاس شود.

 

ادامه دارد.