پروفسور دکتر الفرد کوزینگ

برگردان

شین میم شین 

 

۱

حل ایدئالیستی مسئله اساسی فلسفه

 

۱

·      حل ایدئالیستی مسئله اساسی فلسفه، در کلیه انواع و اقسامش، مبتنی است بر مقدم دانستن روح (شعور)  بر ماده.

 

۲

·      حل ایدئالیستی مسئله اساسی فلسفه، به دو طریق زیر عمل می کند:

 

الف

·      یا روح (شعور) را که در واقع فقط به مثابه روح (شعور) انسانی بر مبنای کردوکار عصبی عالی وجود دارد، از مبنایش جدا می کند.

·      بدان جسمیت می بخشد.

·      به موجودی مستقل تبدیل می کند.

·      مثلا به عنوان خدا، فهم الهی، خرد الهی، ایده مطلق، روح (شعور)  بطورکلی و  جهان ایده ای در می آورد.

·      بعد، آن را مطلق می کند و به عنوان خالق بی آغاز جهان مادی مطرح می سازد.

 

ب

·       و یا روح (شعور) انسانی را آنچنان مطلق می کند که گویا تنها چیز واقعا موجود است و کل جهان مادی محتوای آن را تشکیل می دهد.

 

۳

·      امکان وارونه کردن این چنینی رابطه ماده و روح (شعور)  و توسعه و رواج فلسفه ایدئالیستی در بغرنجی روند شناخت نهفته است.

 

۴

·      هر گشتاور (ممان) روند شناخت می تواند از پیوند کلی اش مجزا شود.

·       استقلال کسب کند و مطلق گردد.

 

۵

·      این مهمترین ریشه معرفتی ـ نظری ایدئالیسم است.

 

۶

·      در جامعه طبقاتی، تحت تأثیر شرایط جامعه ای معینی، این امکان برای فلسفه ایدئالیستی به واقعیت بدل می شود.

 

 

الف

حل ایدئالیستی ـ عینی مسئله اساسی فلسفه

 

۱

·      ایدئالیسم عینی مبتنی  بر راه حلی از مسئله اساسی فلسفه است که در آن، تفکر ـ به مثابه یک کل و یا به مثابه فرم های فکری معینی ـ  مطلق می شود:

 

الف

 

·      در ایدئالیسم عینی افلاطون، مفاهیم به جهان مستقل ایده ها متعلق قلمداد می شوند که گویا ابدی و تغییرناپذیرند و چیزها و پدیده های جهان مادی، به مثابه بازسازی های فانی و پرعیب و نقص این ایده های ابدی تلقی می شوند.

 

ب

 

·      در ایدئالیسم عینی هگل، برعکس، کل روند تفکر بشری از شالوده طبیعی اش منفصل می شود و به روند توسعه غول آسای «ایده مطلق» مبدل می گردد.

·      ایده مطلقی که بطور دیالک تیکی از مراحل توسعه مختلفی می گذرد.

·      ایده مطلقی که خود را در طبیعت تجسم (جسمیت) می بخشد و سرانجام در دانش انسانی (که در فلسفه هگل به عالی ترین درجه توسعه خود می رسد)، به خودشناسی نایل می آید.

 

ب

حل ایدئالیستی ـ ذهنی مسئله اساسی فلسفه

 

۱

·      درحالیکه ایدئالیسم عینی، روح (شعور)  انسانی را از سوبژکت، منفصل می کند و بدان موجودیت عینی می بخشد، ایدئالیسم ذهنی، روح (شعور)  انسانی را مستقیما منشاء قرار می دهد و اغلب، با مطلق کردن شناخت حسی، بویژه احساس، جهان مادی را به مثابه مضامین روح (شعور)، بمثابه کمپلکس های حسی (مجموعه های حسی بغرنج) قلمداد می کند.

 

۲

 

·      برکلی ـ بنیانگذار ایدئالیسم ذهنی مدرن ـ  این نکته را در فرمول زیر بیان می کند:

·      «وجود، عبارت است از ادراک شدن!»

 

 

 

   ۱

حل ایدئالیستی مسئله اساسی فلسفه

ادامه

 

 پ

حل پوزیتیویستی مسئله اساسی فلسفه

 

۱

·      نمایندگان دیگر ایدئالیسم ذهنی، بویژه پوزیتیویست ها، اغلب می کوشند تا راه حل ایدئالیستی خود به مسئله اساسی فلسفه را از دیده ها پنهان کنند.

 

۲

 

·      آنها برای این کار، مضامین روح (شعور)  را که گویا تشکیل دهنده جهان عینی اند، نه به عنوان کمپلکس های احساسی، بلکه به عنوان «عناصر جهانی» (ماخ)، «سلاسل حیاتی» (اوه ناریوس) و یا «گیگونومن ها» (چیهن) می نامند.

 

۳

 

·      نئوپوزیتیویست ها نیز بر این خط می رانند و از «واقعیات امور» (ویتگن اشتاین) و یا از «آنچه که هست» (اشلیک) سخن می گویند.

 

*****

 

۷

·      ایدئالیسم ذهنی در صورت پیگیربودن به سولیپسیسم منتهی می شود.

 

·      (سولیپسیسم در واقع به معنی فقط «من» خودم است.

·      سولیپسیسم بیانگر نقطه نظر معرفتی ایدئالیسم ذهنی است:

·      در قاموس سولیپسیسم، واقعیت عینی، فقط در «من» وجود دارد، فقط «من» (فردی) و حالات روانی «من» وجود واقعی دارند.

·      جهان خارج تنها در تصور «من» وجود دارد. مترجم)

 

۸

 

·      بسیاری از ایدئالیست های ذهنی، برای نجات از این نتیجه نهائی ناگزیر، روح (شعور)  انسانی را به درجه روح (شعور)  ماورای فردی تعالی می بخشند.

·       آنسان که ایدئالیسم ذهنی، اغلب، با عناصر ایدئالیسم عینی پیوند می یابد و در توسعه خود بدان مبدل می شود.

 

*****

 

·      پاسخ به مسئله اساسی فلسفه یا به ماتریالیسم منجر می شود و یا به ایدئالیسم.

·      در این میان، اگرچه تفاوت میان ایدئالیسم عینی و ذهنی اهمیت زیادی دارد، ولی با توجه به تضاد میان ماتریالیسم و ایدئالیسم اهمیت درجه دوم کسب می کند.

 

·      جریان فلسفی ثالثی که نه ماتریالیسم باشد و نه ایدئالیسم، نمی تواند وجود داشته باشد.

·      زیرا مسئله اساسی فلسفه، برخلاف ادعای تازه فلسفه بورژوائی، آلترناتیو سومی و یا دیگری را مجاز نمی دارد.

 

 

   ۱

حل ایدئالیستی مسئله اساسی فلسفه

ادامه

 

ت

 

  حل تومیستی مسئله اساسی فلسفه  

 

۱

·      جریان فلسفی ئی که خود را نه ماتریالیست و نه ایدئالیست می داند، در حال حاضر، رئالیسم تومیستی است.

 

۲

·      رئالیسم تومیستی هم با ماتریالیسم و هم با ایدئالیسم مخالفت می ورزد و ادعا می کند که موضع ثالثی را در این میان دارد.

 

۳

·      رئالیسم تومیستی ـ در واقع ـ نوع بغرنجی از ایدئالیسم عینی است.

 

۴

·      از دیدگاه رئالیسم تومیستی، جهان مادی، مستقل از روح (شعور)  انسانی وجود دارد.

·      ولی جهان مادی مستقل از روح الهی نمی تواند وجود داشته باشد.

 

۵

·      از دیدگاه تومیسم، جهان مادی اولا مخلوق خدا (یعنی روح محض) است.

·      ثانیا همه چیزها تنها بنا بر نظم ناشی از ایده های فهم الهی وجود دارند.

·      ایده هائی که تصاویر اولیه روحی چیزها را تشکیل می دهند.

 

۶

·      بدین طریق واقعیت عینی و یا جهان مادی ـ به تعبیری ـ میان دو نوع از عوامل روحی وجود دارد:

 

الف

·      میان فهم الهی و روح (شعور)  انسانی و در تحلیل نهائی، واقعیت عینی خود حاوی ماهیت و طبیعت روحی است.

 

ب

·      رئالیسم تومیستی روح الهی را مقدم بر ماده می داند و لذا نوعی از ایدئالیسم است.

 

اهمیت حل درست مسئله اساسی فلسفه

 

۱

·      حل درست علمی مسئله اساسی فلسفه، برای حل مسائل فلسفی دیگر از اهمیت تعیین کننده برخوردار است.

 

۲

·      این اما فقط یک امر تئوریکی فلسفه نیست.

·      بلکه برای کلیه علوم دیگر و برای زندگی عملی انسان ها، بویژه برای سیاست از اهمیت بزرگی برخوردار است.

 

۳

·      اگر علوم، راه حل ماتریالیستی ـ دیالک تیکی مسئله اساسی فلسفه را مبنای کار خود قرار دهند، در جهت پژوهش واقعیت عینی (که در فرم های متنوع توسعه وجود دارد) حرکت خواهند کرد و مفاهیم، قوانین و تئوری های علمی را تصاویر (تقریبا معتبر) واقعیت عینی تلقی خواهند نمود.

 

۴

·      در سیاست عملی، با توجه به راه حل ماتریالیستی ـ دیالک تیکی مسئله اساسی فلسفه، ما دیگر مجاز نخواهیم بود، از اصول ابدی و یا آرزوهای ذهنی آغاز به کار کنیم.

·      بلکه از مناسبات واقعی زندگی اجتماعی، از سطح توسعه نیروهای مولده و مناسبات تولیدی، از رابطه نیروهای طبقاتی، از قوانین عینی توسعه جامعه حرکت خواهیم کرد.

 

·      مراجعه کنید به ماتریالیسم، ایدئالیسم، فلسفه.

 

پایان