سیری در سخنان گوهر مراد (۲)
مصاحبه ی ضیاء صدقی با
غلامحسین ساعدی
(فروردین 1363)
تحلیلی ازیدالله سلطانپور
بیوگرافی
تحصیلاتم در تبریز
حتی طب را در تبریز خواندم.
من حدود 1339 – 1340 فارغ التحصیل شدم.
عرض کنم که برای دیدن تخصص به تهران آمدم
و رفتم قسمت روانپزشکی
مدتی در بیمارستان روزبه کار می کردم.
از آنجا هم ساواک و اینها یک کاری کردند
که من دیگر توی دانشگاه نباشم.
1
· گوهر مراد هفت سال پس از کودتای 28 مرداد 1332 به تهران می رود و از همان لحظه ورود به پایتخت تحت تعقیب و تفتیش و تهدید و تخریب قرار می گیرد.
· شیوه کار و کسب و کار سازمان امنیت شاه (ساواک) از بدو تشکیل تا تخریب و جایگزینی اش با ساواما همین بوده است:
· در نطفه خفه کردن هر اندیشه و منفعل سازی هر اندیشنده.
· سرکوب سیستماتیک توده، توده ای، هر روشنفکر خود اندیش و دگر اندیش.
· در نتیجه، تخریب خانه خرد، خود مختاری و شخصیت اعضای جامعه.
· تبدیل اعضای جامعه به مشتی مهره علاف، الکن، نوکرصفت و فرمانبر.
2
دلیلش هم روشن بود.
معمولاً سر کلاس ها و با دانشجویان و اینها که مثلاً بحث ما بود،
مثلاً تا حدودی نمی رفتند دنبال اینکه
قضایای روانی را تنها بیوشیمیک بدانند،
این فاکتورهای مثلاً اجتماعی و این چیزها برای من خیلی مطرح بود.
· سطح توسعه تبیین گوهر مراد در این مصاحبه خیلی نازل است.
· انگار در عالم مستی و خواب و بیداری مصاحبه می شود.
· نه جملات او حاوی انسجام ساختاری و منطقی اند و نه اندیشه او، پخته و سنجیده است.
· گوهر مراد دلیل تعقیب خود توسط دستگاه تفتیش طبقه حاکمه را نه در کل، بلکه در جزء جست و جو و کشف می کند، نه در عام، بلکه در منفرد و خاص.
· یعنی نه با توجه به سابقه سیاسی خویش، بلکه در پرتو کرد و کاری در کلاس درس دانشگاه.
· در نتیجه نه خود گوهر مراد و نه خواننده و شنونده افکار او، هیچکدام به سیستم عمل ساواک پی نمی برند و در حیطه کرد و کاری جزئی در جا می زنند و گیج می مانند.
· گوهر مراد اگر در کلاس درس رفتار دیگری هم می داشت، یعنی حتی الکن و کر و کور می ماند، باز هم تحت تفتیش و تخریب و تعقیب و تهدید و تحقیر قرار می گرفت.
· کسب و کار دستگاه های امنیتی همه از دم چنین است.
3
· این کرد و کار او در سر کلاس اما به معنی وسعت دید او ست:
· در این طرز تفکر و عمل او، نوعی دیالک تیکی اندیشی ساده و مبتدی، ولی ارجمند به چشم می خورد:
· گوهر مراد با این کرد و کار در سر کلاس درس پسیکولوژی، چندین دیالک تیک بسیار مهم دخیل در اختلالات پسیکولوژیکی زیر را در نظر می گیرد.
· فرق هم نمی کند که او به چند و چون آنها واقف بوده باشد و یا نباشد:
4
· او ـ قبل از همه ـ دیالک تیک طبیعت و جامعه را در نظر می گیرد.
· یعنی بیماری های روانی مبتنی بر ژنه تیک اندام (طبیعت) را در رابطه دیالک تیکی با بیماری های روانی ناشی از مناسبات اجتماعی حاکم در نظر می گیرد.
· عدم وقوف خود او به دلیل کرد و کار خویش از طرز تبیین شلخته و دست و پا شکسته اش آشکار می گردد:
مثلاً تا حدودی نمی رفتند دنبال اینکه
قضایای روانی را تنها بیوشیمیک بدانند،
این فاکتورهای مثلاً اجتماعی و این چیزها برای من خیلی مطرح بود.
5
· می توان گفت که او بدین طریق، روندهای ناتورالیستی را با روندهای سوسیولوژیکی پیوند می دهد.
· یعنی به دیالک تیک شناخت قوانین طبیعی و شناخت قوانین اجتماعی می رسد.
· یعنی بسان متافیزیکی اندیش ها فقط به ژنه تیک اندام نمی اندیشد.
· بلکه ضمنا به مناسبات اجتماعی می اندیشد و تأثیرات پسیکولوژیکی ناشی از مناسبات اجتماعی را نیز در نظر می گیرد.
· یعنی جبهه رزم دیالک تیکی ئی بر ضد اختلالات روانی اعضای جامعه می گشاید.
· به عبارت دیگر، به مثابه روانپزشک، خواه و ناخواه، شخصیتی سیاسی می گردد.
· چون از بین بردن علل اجتماعی ـ اقتصادی اختلالات پسیکولوژیکی اعضای جامعه فقط ببرکت انقلاب اجتماعی و تحول فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی حاکم میسر می گردد.
6
مثلاً تا حدودی نمی رفتند دنبال اینکه
قضایای روانی را تنها بیوشیمیک بدانند،
این فاکتورهای مثلاً اجتماعی و این چیزها برای من خیلی مطرح بود.
· گوهر مراد ضمنا به رابطه دیالک تیکی میان روندهای ارگانیکی و روحی ـ روانی پی برده است.
· این دیالک تیک ـ در تحلیل نهائی ـ چیزی جز بسط و تعمیم دیالک تیک ماده و روح (وجود و شعور) نیست.
· روندهای روحی ـ روانی (تفکر، تصور، تخیل، توهم، رؤیا، کابوس، اوپتیمیسم (خوش بینی)، پسیمیسم (بدبینی)، امید، یأس، شادی، غم، دپرسیون، جنون، تعادل روحی و روانی (هارمونی) و غیره) ـ در تحلیل نهائی ـ انعکاس و بازتاب روندهای زیستی اند.
· انسان ها آن می اندیشند که می زیند.
· انسان ها آن سان می اندیشند که زندگی می کنند.
· رؤیا ها و کابوس ها نه زاده ذهن، بلکه انعکاسات تجارب و طرز زیست واقعی ـ عینی اند.
· دیالک تیک ماده و روح
· دیالک تیک وجود و شعور
· دیالک تیک جسم و جان
7
مثلاً در مورد دپرسیون ها
من ده تا بیست تا مریض را می بردم سر کلاس
و نشان می دادم و بعد از آنها می پرسیدم خیلی دقیق
و یکمرتبه معلوم می شد که چه مقدار از فاکتورها
مثلاً عوامل بیرونی بوده یا درمانی بوده،
در مورد تراپی هم همینطور.
· این کرد و کار گوهر مراد به معنی کشف رابطه دیالک تیکی میان تئوری و پراتیک از سوئی و میان درون و برون از سوی دیگر است.
· می توان گفت که او دیالک تیک تئوری و پراتیک را به شکل دیالک تیک دانش و تجربه بسط و تعمیم می دهد و با بهره گیری از بیماران روانی نشان می دهد که دپرسیون فقط علل ژنه تیکی و درونی محض ندارد.
· بلکه علاوه بر آن حاوی علل اجتماعی و برونی (اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، طبقاتی و غیره) است.
8
به ناچار خیال می کردند
که من تبلیغ یک مکتبی را می کنم توی کلاس
که به عوامل اجتماعی توجه کردم.
چه ربطی دارد،
معلوم است حالا آدم دارای هر نوع مرام و عقیده ای باشد
چیز می کند، ولی اینها اینجوری فکر می کردند
که بعد از آنهم مدتی فقط اینور و آنور می گشتم و سفر می رفتم
و اینور و آنور را می دیدم
تا سال 53 که مرا گرفتند.
· در همین بند از مصاحبه گوهر مراد، از عوام وارگی و ساده لوحی او پرده برمی افتد:
الف
· او نمی داند که با بردن بیمار روانی به سر کلاس، تفکر دیالک تیکی را، دیالک تیک تئوری و پراتیک را، یعنی یکی از کشفیات مهم مارکس و انگلس را، نه تنها نمایندگی می کند، بلکه حتی بدان مادیت می بخشد.
· بدان جامه عمل می پوشاند.
ب
معلوم است حالا آدم دارای هر نوع مرام و عقیده ای باشد
چیز می کند.
· گوهر مراد ضمنا غافل از آن است که هر اندیشه ای، هر اسلوب و متد فکری ئی، هر جهان بینی و جهانتصویری مهر طبقاتی بر پیشانی خود دارد و این ادعای او توهمی بیش نیست.
· سمتگیری ایده ئولوژیکی افراد در اعمال و رفتار و اخلاق آنها بازتاب می یابد.
ت
· ما به تجربه در می یابیم که اعضای طبقه حاکمه بمراتب واقع بین تر از روشنفکران بلحاظ نظری پریشان جامعه ما هستند.
· یعنی ساواک تیزهوش تر از اعضای اوپوزیسیون بوده است و از طرز رفتار و گفتار و کردار و اخلاق هرکس، سمتگیری طبقاتی او را تخمین زده و تحت تعقیب قرارد اده است.
بیوگرافی
ادامه
اولین بار قبل از 28 مرداد دستگیرم کردند. یک بچه بودم
و من توی سازمان جوانان فرقه دمکرات کار می کردم
که بصورت مخفی درآمده بود.
مسئول سه تا روزنامه من بودم.
یکی به اسم «فریاد»،
یکی به اسم «صعود»
و یک روزنامه سومی بود به اسم «جوانان آذربایجان»
که مسئول همه کارشان من بودم
· شعور رهائی بخش با کمونیسم به کشور عه هورا می آید.
· از قلمرو پرولتاریا.
· از آلمان مارکس و انگلس و از کشور شوراهای لنین.
· حتی بر پیشانی انقلاب مشروطه، مهر و نشان پرولتاریا ست.
· با سرداران ر سرخی از قبیل حیدر عمو اوغلی، علی موسیو، سلطان زاده و صدها دلاور خردگرای دیگر.
· حزب اجتماعیون ـ عامیون (سوسیال ـ دموکراسی) انقلابی
1
· فرقه دموکرات آذربایجان در خطه به غایت عقب مانده تحت سیطره فئودالیسم، در آن واحد در شهر تبریز، سه روزنامه برای جوانان منتشر می کند.
· فرقه دموکرات آذربایجان با اندیشه آمده است تا خرافه را به مصاف طلبد و از سر راه خلق بروبد.
· حکومت فرقه یک سال طول می کشد از 21 آذر تا 21 آذر سال دیگر.
· ولی در همین یک سال شطی از شعور علمی و انقلابی در شریان توده خلق جاری می شود.
2
· فرقه و فعالان فرقه تار و مار و ترور و تبعید و تخریب می شوند، بذر شعور رهائی بخش اما در ضمیر توده به بار می نشیند.
· گوهر مراد در دامن همین فرقه تربیت می شود و در رابطه با همین دوره تربیتی آغازین و کوتاهمدت تحت تعقیب و اذیت و آزار قرار می گیرد.
· سطح دانش نظری گوهر مراد در مقایسه با سالمندان تربیت شده در دامن فرقه به همین دلیل، بسیار نازل می ماند.
3
گاگیک آوانسیان
از اعضای عالی رتبه حزب توده
صاحب امتیاز روزنامه «صعود»
اولین آدمی است که بعد از 28 مرداد ترور می کنند،
اسمش بود
آرمائیس آروزمانیان. یک ارمنی فقیری.
· خلق ارمنی یکی از ستم دیده ترین خلق های جهنم عه هورا بوده است.
· ستمی عظیم از همان آغاز ورود اسلام به ایران بر دوش این اقلیت مذهبی زحمتکش و بی آزار و مظلوم سنگینی کرده است.
· حتی تا همین چندی قبل، سقف خانه های ارامنه در شهرهای مختلف کشور همسطح کوچه و خیابان بوده است.
· شاید یکی از دلایل عینی شرکت مملو از صداقت و صفای فرزندان این خلق در جنبش انقلابی ایران همین تبعیض و تحقیر و توهین و تخریب اجتماعی باشد.
· ارامنه در «تفکر» اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوائی ـ سنتی به مثابه موجودات نجس، یعنی همتراز با سگ نمودار می شدند.
· تحت این روانشناسی اجتماعی زیستن کار آسانی نیست.
4
· طرز تلقی اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوائی ـ سنتی نسبت یهودیان بهتر از این شاید باشد.
· تحقیر و تخریب اعتبار فردی و اجتماعی یهودیان به طرق دیگر و انواع دیگری صورت می گرفت.
· این خلق مظلوم و ستمدیده و فوق العاده پیشرفته و تیزهوش نیز در جنبش انقلابی ایران بویژه در حزب توده نقش فعالی به عهده داشته است.
5
نوشتن از «بای» بسم الله تا «تای» تمة را بنده باید می نوشتم.
گزارش تهیه می کردم،
تفسیر سیاسی می نوشتم.
بچه بودم، حتی ریش و سبیل در نیامده.
· از همین نکته می توان به دشواری امر روشنگری در آذر بایجان پی برد.
· این بدان معنی است که وقتی فرقه شروع به کار می کند، قحط روشنفکر و روشنگر است.
· دلیل این امر این است که علم و فن و فکر و فرهنگ از دیرباز در انحصار اقلیت مرفه جامعه، یعنی در انحصار طبقه حاکمه، اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی بوده است.
· با توجه به این نکته می توان به دشواری روشنگری توسط فرقه و حزب توده پی برد.
· فقر فلسفه و خطاهای خطیر ناشی از همین فقر در فرقه و حزب توده، به همین دلیل است.
· فرقه و حزب توده تحت همین شرایط نکبت بار است که حوزه های حزبی را به کلاس مبارزه با بی سوادی تبدیل می کند تا توده، قبل از هر کاری، خواندن و نوشتن بیاموزد.
· اگر کسی به اسناد آغازین حزب توده نظری بیندازد، به این مسئله پی خواهد برد.
· چه بسا مسئولین و حتی کاندیدهای فرقه و حزب در پارلمان، سواد خواندن و نوشتن نداشته اند.
· به همین دلیل است که گوهر مراد خرد سال بار روشنگری سنگینی را به دوش می کشد و ضمنا تربیت می شود و توسعه می یابد.
6
خب بنده گیر آنها افتادم و هی می زدند و فلان و اینها.
بعد از 28 مرداد هم که برای چند ماه مخفی بودم.
· یکی از بدبختی های دربار و ساواک هم از همان آغاز همین بوده است:
· تخریب اعضای جامعه از همان سال های آغازین رشد جسمی و روحی.
· بازداشت و شکنجه، تهدید و تحقیر، تخریب و تعقیب نوجوانانی که «هنوز ریش در نیاورده اند.»
· آزار کودکان مردم در هر فرمی، خیانت بمراتب عظیم تری بر منافع خلق و پیشرفت جامعه است:
الف
· ستم وارده بر کودکان در ضمیر زلال و شفاف آنان ذخیره می شود و تا آخر عمر روح و روان آنان را به عذاب می کشد.
ب
· تخریب جسمی و روحی و روانی کودکان آینده هر کشوری را بر باد می دهد.
· برای اینکه آینده باید بر شانه های همین کودکان امروز حمل شود.
ت
· ستم بر کودکان و نوجوانان فقط به خود کودکان محدود نمی ماند، بلکه همزمان مادر و پدر آنان را نشانه می گیرد و تخریب می کند.
پ
· همه این نکات را اعضای عالی رتبه ساواک هم می دانستند و در روند شکنجه بازگو می کردند.
ث
· ضمنا خود اعضای هیئت و طبقه حاکمه هم که بچه داشتند، به رابطه عاطفی ـ غریزی عظیم فرزند و والدین واقف بودند.
ج
· ساواک کودکان مدرسه را چه بسا همراه با پدران شان به «اداره» وحشت «دعوت» می کرد.
· پدران بیرون در «اداره » وحشت منتظر می ماندند تا کودکان شان «تربیت بدنی» شوند و بیرون آیند.
· چه بسا پدران پیر که تا آخر عمر، دیگر قد راست نمی کردند.
7
· این فاجعه در جهنم عه هورا کماکان ادامه دارد و حتی بطرز همه جانبه ای تعمیق یافته است.
· هیئت و طبقه حاکمه جدید، نوجوانان مردم را در واحدهای رزمی و پلیسی و بسیجی و غیره وارد کرده است.
· مراجعه کنید به خاطرات به آذین در رابطه با بازداشت خویش و خاطرات خسرو صدری در رابطه با بازداشت سران حزب توده و از جمله پورهرمزان در اخبار روز.
بیوگرافی
ادامه
سؤال:
قبل از 28 مرداد زمان حکومت دکتر مصدق هنوز فرقه ی دموکرات بصورت مخفی پس فعالیت داشت؟
جواب: بله، بله دقیقاً.
فرقه دموکرات آذربایجان فعالیت داشت.
سؤال: موضع فرقه ی دموکرات آذربایجان در آن موقع نسبت به حکومت دکتر مصدق و موضع حزب توده نسبت به دکتر مصدق چگونه بود؟
آیا از سیاست حزب توده پیروی می کرد؟
جواب:
1 بدبختانه تا آنجایی که من مثلاً الان بعد از یک ربع قرن
نسبت به این فکر می کنم،
فکر می کنم که اینطوری بوده،
هیچ تاندانس بخصوصی نسبت به اینکه مثلاً حکومت دکتر مصدق
یک چیز ملی، ملی نه به معنای ناسیونالیست و اینها نه،
کلاً یک چیزی که روی پای خودش است،
قبول نداشتند.
2
و خود من بعدها احساس گناه وحشتناکی کردم
برای اینکه ماها را می ریختند توی خیابان و ما بچه ها می رفتیم
داد می زدیم
مثلاً «مرگ بر مصدق»،
«مصدق عامل امپریالیسم»
و از این مزخرفات می گفتیم.
3
بعدها من برای جبران این قضیه بود
که حتی درست بعد از همین کاتاستروف سال 1357
وقتی به من پیشنهاد کردند
من حاضر شدم که بنشینم و مقدمه های مفصل بر نطق های دکتر مصدق
بنویسم که آلبوم اولش درآمد.
4
آن موقع اینطوری بود،
فرقه دموکرات اصلاً هیچ میانه ای با جریاناتی که در داخل چیز بود.
تقریباً همان خط حزب توده را می رفت.
سؤال: پس شما قبل از 28 مرداد به همین علت زندانی شدید؟
جواب:
1
تقریباً می شود گفت که علتش فقط مسئله ی روزنامه نبود.
آن موقع خیلی شل و ول بود مثلاً رکن دو بود و شهربانی بود.
وقتی یک نفر را می گرفتند می بردند دو سه تا سیلی می زدند
و اندکی که
بنشین سر جایت پسر،
برو درست را بخوان
شاگرد خوبی باش،
چه کار به این کارها داری،
آینده ات را خراب نکن.
2
گوش آدم را می گرفتند و می کشیدند و می بردند آن تو
و بعد هم در زندان را باز می کردند و با تیپا می انداختند بیرون
که برو بازی ات را بکن.
3
آره، ولی درست بعد از آنکه ساواک واقعاً پایه گرفت
و محکم شد و اینها
دیگر قضایا سخت تر شد.
4
اوایل ساواک در این قضایا کاره ای نبود، می خواست شکل بگیرد.
یک موجود آمورفی بود عین یک ژله افتاده بود توی مملکت
نمی دانست مثلاً چکار بکند.
5
حالا کارشناس داشتند نداشتند، که حتماً داشتند،
آن خرپاهای ساختمان وحشت دقیقاً ریخته نشده بود
و یواش یواش خوب ریخته شد.
مثلاً تا نزدیک 1340 و اینها آدم همچین وحشتی از ساواک نداشت،
بعد از آن دیگر شمشیر را تیز کردند
و موجوداتی تربیت کردند که به آنجا رسید.
سؤال: در سال 1332 که 28 مرداد اتفاق افتاد
بنابراین شما 18 سال تان بود.
جواب:
1
تقریباً آره.
2
خیلی جالب است، دو روز یا سه روز
اصلاً همه ی ما یک جایی بود بنام پل سنگی در تبریز
و آنجا منتظر بودیم که به ما اسلحه بدهند،
ما می خواهیم در مقابل کلت ها بایستیم.
بچه بودیم اصلاً،
اگر اسلحه را می دادند من نمی دانستم باید با آن بازی کنم
یا لوله اش کجا ست،
نمی دانم گلنگدنش کجا ست.
فرقی نمی کرد
ولی می گفتیم ما اسلحه می خواهیم.
3
می گفتند نخیر آرام بنشینید، سه روز دیگر تمام می شود.
باز از بالا دستور می آمد که دست به هیچ کار نزنید
آرام بنشینید، خفه شوید ساکت بنشینید، بچه بازی در نیاورید،
این (؟) ادامه پیدا نمی کند.
که دیدیم چقدر ادامه پیدا کرد.
سؤال:
قبل از 28 مرداد
زمان حکومت دکتر مصدق
هنوز فرقه ی دموکرات بصورت مخفی پس فعالیت داشت؟
جواب: بله، بله دقیقاً.
فرقه دموکرات آذربایجان فعالیت داشت.
· از این پرسش و پاسخ میان ضیاء صدفی و گوهر مراد می توان به این نتیجه رسید که تحت حکومت بورژوائی «ملی» مصدق، فرقه دموکرات آذربایجان، اجازه فعالیت قانونی نداشته است.
· هر خواننده خرفت این مصاحبه با خواندن این خبر هولناک، بیشک انتظار دارد که ضیاء از صدف برون آید و دلیل بطلبد.
· چون از هر حکومت بورژوائی باید انتظار داشت که حزب سیاسی خلقی را از حق فعالیت سیاسی محروم نسازد.
· ضیاء صدف اما از آن بیدها نیست که به باد این انتظارات منطقی بلرزد:
1
سؤال: موضع فرقه ی دموکرات آذربایجان در آن موقع نسبت به حکومت دکتر مصدق
و موضع حزب توده نسبت به دکتر مصدق چگونه بود؟
آیا از سیاست حزب توده پیروی می کرد؟
· یا للعجب از این ضیاء صدف!
· روزی نامه نگاران کشور عه هورا و عاشورا همه از دم معرکه اند:
· عدم تمکین حکومت مصدق به ساده ترین آزادی های سیاسی فرمال برای ضیاء صدفی ارزش اعتنا حتی ندارند چه رسد به ارزش تأمل و تعمق و مته و خشخاش.
· این سؤال ضیاء صدفی اما به چه معنی است؟
2
سؤال: موضع فرقه ی دموکرات آذربایجان در آن موقع نسبت به حکومت دکتر مصدق
و موضع حزب توده نسبت به دکتر مصدق چگونه بود؟
· این اولا بدان معنی است که برسمیت شناسی آزادی های فرمال بورژوائی از سوی دولت بورژوائی مصدق، حتمی و الزامی نیست.
· بلکه به قول آخوند ها این برسمیت شناسی آزادی های فرمال بورژوائی، به شرطها و شروطها ست:
· فرقه دموکرات آذربایجان اگر طرفدار حکومت بورژوائی مصدق باشد، فقط و فقط در آن صورت اذن برخورداری از آزادی های فرمال بورژوائی خواهد داشت.
3
سؤال: موضع فرقه ی دموکرات آذربایجان در آن موقع نسبت به حکومت دکتر مصدق
و موضع حزب توده نسبت به دکتر مصدق چگونه بود؟
· این ثانیا کمک فکری صدف به گوهر است.
· تا گوهر مراد پاشنه دهن برکشد و قانون شکنی حضرت محمد مصدق را توجیه «من ـ تقی» کند و او را به آب زمزم بشوید و تطهیر کند.
4
سؤال: موضع فرقه ی دموکرات آذربایجان در آن موقع نسبت به حکومت دکتر مصدق
و موضع حزب توده نسبت به دکتر مصدق چگونه بود؟
· این جمله صدف ضمنا بدان معنی است که او نه صدف واقعی، بلکه مار هفت خط و خالی است.
· چون به چرخش چشمی فرقه دموکرات آذربایجان را به حزب توده می چسباند تا با توسل به پسیکولوژی مبتنی بر «بد نامی» حزب توده، فرقه دموکرات آذربایجان را نیز به لجن بکشد و قانون شکنی مصدق را توجیه من ـ تقی کند.
5
آیا از سیاست حزب توده پیروی می کرد؟
· عجب عجبا!
· پیش شرط ائتلاف و اتحاد و وحدت احزاب و سازمان های سیاسی در قاموس خبرنگاران کشور عه هورا از چه قرار است؟
· فرقه دموکرات آذربایجان به عنوان حزب سیاسی در کشور عه هورا حتما باید از سیاست حزب دیگری پیروی کند تا به آن حزب نزدیک شود و یا از سوی آن حزب حمایت و یاری شود؟
· از این پرسش ضیاء صدفی طرز تفکر ارتجاعی و آنتی کمونیستی عربده می کشد:
· موضوع مصاحبه در واقع این است که چرا حکومت مصدق اجازه فعالیت قانونی به فرقه دموکرات آذربایجان نداده است.
· ضیاء صدفی اما قصد عوامفریبی دارد و آسمان را به حزب توده می بافد تا مصدق را به آب زمزم بشوید.
6
جواب:
بدبختانه تا آنجایی که من مثلاً الان بعد از یک ربع قرن
نسبت به این فکر می کنم،
فکر می کنم که اینطوری بوده،
· گوهر مراد که به هنگام این مصاحبه ظاهرا هوش موشی حتی در سر نداشته، با کله به دام ایده ئولوژیکی صدفی می افتد و به جای انتقاد از قانون شکنی مصدق، به قربانیان این قانون شکنی یعنی به فرقه دموکرات آذربایجان و حزب توده می تازد.
· گوهر مراد که از 18 ساله بودن خود به هنگام وقوع کودتای 28 مرداد خبر ندارد و صدفی باید محاسبه کند، پس از «یک ربع قرن» تفکر در جوار جلال آل احمد و احمد شاملو (نمایندگان برجسته فوندامنتالیسم و فاشیسم)، به این نتیجه رسیده که سران فرقه دموکرات آذربایجان، مشتی الاغ بوده اند.
· خودشان قادر به تفکر نبوده اند و حتما باید افسارشان به دست این و آن باشد.
7
· قلم از دیرباز به دست دشمن توده است و با این قلم تاریخ جامعه تحریف شده است.
· بیوگرافی رهبران فرقه دموکرات آذربایجان چه بسا اصلا به گوش کسی نرسیده است.
· روشنگری در هر زمینه و ضمنا در این زمینه واجب تر از آب و نان شب است.
· تا توده بداند که چه شخصیت هائی در راه رهائی اجتماعی کوشیده اند و چه زجرها و درد ها و دربدری ها تحمل کرده اند.
8
هیچ تاندانس بخصوصی نسبت به اینکه مثلاً حکومت دکتر مصدق
یک چیز ملی،
ملی نه به معنای ناسیونالیست و اینها نه،
کلاً یک چیزی که روی پای خودش است،
قبول نداشتند.
· عجب فهم و فراست فلسفی گوهر مراد ما دارد!
· بزعم او و صدف ساکت و صامت، «چیز ملی» به معنی «ناسیونالیست و اینها» نیست.
· پس «چیز ملی» به معنی چیست؟
9
· «چیز ملی» بزعم گوهر مراد، چیزی است که روی پای خودش ایستاده باشد.
· این بدان معنی است که گوهر مراد، پس از یک ربع قرن تفکر، هنوز معنی استقلال و یا خود مختاری را هم نمی داند.
· مراجعه کنید به آزادی، استقلال، دیالک تیک خود مختاری و وابستگی، دیالک تیک هیرارشی و خود مختاری در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
10
· از قضای روزگار همان فرقه دموکرات آذربایجان پیرو این و آن، منادی سرسخت همین استقلال و خود مختاری (زوی پای خود ایستایی) بوده است و چه بهای گرانی برای همین ساده ترین حقوق بورژوائی پرداخت نکرده است.
· ایکاش گوهر مراد و ضیاء صدف پس از یک ربع قرن تفکر، از خود می پرسیدند که چرا این حکومت ملی محمد مصدق، حق خود مختاری ملی خلقی را که از قضا اکثریت جمعیت کشوری را تشکیل می دهد، و برسمیت شناسی این خود مختاری که یکی از وظایف اصلی انقلابات بورژوائی است، برسمیت نمی شناسد و سازمان سیاسی آن خلق را ممنوع اعلام می دارد تا متقابلا «مرگ بر مصدق» بشنود؟
ادامه دارد.
+ نوشته شده در یکشنبه چهارم فروردین ۱۳۹۸ ساعت 4:22 توسط سیاوش زهری
|