سیری در شعری از شهریار تحت عنوان «حیدر بابایه سلام» (بخش ۱ ـ ۳) (۴)
حیدر بابایه سلام
سید محمد حسین بهجت تبریزی
(۱۲۸۵ - ۱۳۶۷)
ترجمه، ویرایش و تحلیل از
میمحا نجار
7
حیدربابا،
ایگیت اَمَک ایتیرمز
عؤموْر کئچر، افسوس بَرَه بیتیرمز
نامرد اوْلان عؤمرى باشا یئتیرمز
بیزده، واللاه، اونوتماریق سیزلرى
گؤرنمسک، حلال ائدوْن بیزلرى
· معنی تحت اللفظی:
· حیدر بابا، جوانمرد، زحمت کسی را از یاد نمی برد.
· عمر در گذر است و دریغ چاره ساز نیست.
· نامرد عمر به پایان نمی برد.
· ما شما را از یاد نمی بریم.
· اگر دیدار میسر نگردد، حلال مان کنید.
1
حیدربابا،
ایگیت اَمَک ایتیرمز
عؤموْر کئچر، افسوس بَرَه بیتیرمز
نامرد اوْلان عؤمرى باشا یئتیرمز
بیزده، واللاه، اونوتماریق سیزلرى
گؤرنمسک، حلال ائدوْن بیزلرى
· شهریار در این بند منظومه حیدر بابا، دیالک تیک خیر و شر را به شکل دوئالیسم مرد و نامرد بسط و تعمیم می دهد و به توصیف خصایص هر دو می پردازد.
· دوئالیسم خیر و شر در کتب مقدس (تورات و انجیل و قرآن) به شکل دوئالیسم هابیل و قابیل تئوریزه شده است:
2
· هابیل و قابیل دو پسر حوا و آدم اند که یکی مظهر خیر است و دیگری مظهر شر.
· مظهر شر ضمنا قاتل مظهر خیر است:
· بنیاد برادر کشی ـ بزعم کتب مقدس ـ همین جا ست که میان نوه جات هابیل و نوجات قابل در طول تاریخ، تکرار می شود.
· ترفند ایده ئولوژیکی کتب مقدس، ترفندی مولتی فونکسیونال است:
3
· فونکسیون اول این ترفند ایده ئولوژیکی، دوئالیزاسیون دیالک تیک خیر و شر است:
· کتب مقدس (ایده ئولوژی نظام اجتماعی ـ اقتصادی برده داری) میان خیر و شر انتزاعی، دیوار دوئالیستی می کشند.
· بدین طریق، خیر و شر، هر کدام به طرز مستقل و بی ربط و پیوند با یکدیگر تشکیل می شوند، رشد می کنند و توسعه می یابند و هرگز یکی به دیگری استحاله نمی یابد.
· از دید تئولوژی نمی تواند هم استحاله یابد.
4
· خیر و شر در قاموس تئولوژی (فقه، شریعت) هر دو منشاء الهی کسب می کنند.
· هر دو مادر زادی، لدنی، جبلی، ازلی و ابدی جا زده می شوند.
5
· بدین طریق، مبارزه میان خیر و شر، سلب سوسیالیته (اجتماعیت) می شود.
· مبارزه میان خیر و شر ـ در تحلیل نهائی ـ ناتورالیزه می شود.
· یعنی به پدیده ای طبیعی از جنس توفان و باد و باران و برق و رعد و غیره استحاله می یابد.
· ناتورالیزاسیون مبارزه خیر و شر عملا به معنی ماستمالی مبارزه طبقاتی است.
· می توان گفت که مبارزه طبقاتی در تئولوژی به شکل مبارزه خیر و شر دوئالیزه و ناتورالیزه می شود و سلب اجتماعییت (سوسیالیته) و طبقاتیت می شود.
· این ترفند کتب مقدس، ترفند ایده ئولوژیکی مهلک زهراگینی است:
6
· از این به بعد، نظام اجتماعی ـ اقتصادی برده داری، به مثابه مظهر خیر جا زده می شود و هر مخالفی به عنوان مظهر شر.
· چون بنا بر دوئالیسم خیر و شر (هابیل و قابیل) تبدیل یکی به دیگری محال است، پس تنها راه حل برای طبقه حاکمه برده دار، اعدام هر نفسکشی است.
· ریشه تئوریکی و تئولوژیکی جنایات اجامر جماران در همین دگم دوئالیستی خیر و شر است.
· سعدی این دگم تئولوژیکی را در صدها شعر و حکایت به زیور شعر و نثر شعر گونه آراسته است:
تربیت
نا اهل را
چون گردکان
بر گنبد است.
· وقتی تربیت نااهل محال باشد، تنها راه غلبه بر نااهل (شر) اعدام او خواهد بود.
7
· تئولوژی (فقه، شریعت) دگم دوئالیستی خیر و شر را ضمنا فوندامنتالیزه می کند.
· تئولوژی (فقه، شریعت) دگم دوئالیستی خیر و شر را به دگم دوئالیستی بنیادی (نهادین، ذاتی، سرشتی، ماهوی، لدنی، جبلی) تبدیل می کند.
· به همین دلیل از دگم دوئالیستی خیر و شر، سلب اجتماعیت و طبقاتیت می شود.
· در این صورت دیگر کسی به طبقاتی بودن مبارزه مثلا برده با برده دار، رعیت با فئودال، کارگر با سرمایه دار نمی اندیشد.
· در بهترین حالت، به مبارزه خیر با شر می اندیشد.
· فرق هم نمی کند که حریف در کدام سنگر طبقاتی پرچم افراشته باشد.
8
· در پرتو این توضیح تئوریکی، هم درک محتوای تئوریکی اشعار و افکار به میراث مانده از نسل های پیشین آشکار می گردد و ضرورت تحلیل دیالک تیکی آنها.
7
حیدربابا،
ایگیت اَمَک ایتیرمز
عؤموْر کئچر، افسوس بَرَه بیتیرمز
نامرد اوْلان عؤمرى باشا یئتیرمز
بیزده، واللاه، اونوتماریق سیزلرى
گؤرنمسک، حلال ائدوْن بیزلرى
· معنی تحت اللفظی:
· حیدر بابا، جوانمرد، زحمت کسی را از یاد نمی برد.
· عمر در گذر است و دریغ چاره ساز نیست.
· نامرد عمر به پایان نمی برد.
· ما شما را از یاد نمی بریم.
· اگر دیدار میسر نگردد، حلال مان کنید.
1
حیدربابا،
ایگیت اَمَک ایتیرمز
· محتوای معنوی این مصراع شعر شهریار، احتمالا محتوای معنوی یکی از ضرب المثل های توده های آذری است:
· در این مصراع شعر، مشخصه اصلی ایگیت (مرد) فراموش نکردن امک (زحمت، خدمت) تلقی می شود.
· پیش شرط مردانگی در این ضرب المثل اخلاقی ـ توده ای ـ آذری، فراموش نکردن خدمت و زحمت همنوع است.
· این ضرب المثل، به زبان ایمانوئل کانت، یکی از امپراتیو های اخلاقی (فرامین اخلاقی) است.
· توده آذری به ترفند این ضرب المثل، به فرزندان خود قدر دانی از زحمت و خدمت همنوع خادم و زحمتکش خود را آموزش می دهد.
· این اما عملا و عینا به چه معنی است؟
2
حیدربابا،
ایگیت اَمَک ایتیرمز
· در این مفهوم «ماستمالی نکردن و گم و گور نکردن خدمت و زحمت همنوع»، انتقاد و اعتراض تاریخی دیرمان توده تجرید یافته است.
· چون خادم تر و زحمتکش تر از توده، کسی نیست و کسی ـ همچون توده ـ در حسرت قدردانی و برسمیت شناسی خدمت و زحمت خویش بسر نبرده است.
· احتمالا روند و روال تشکیل ضرب المثل های توده ای از همین قرار است.
· این تجارب میلیون ها باره توده است که در حافظه تاریخی توده تلنبار و انبار می شود و پس از تقطیر به صورت ضرب المثلی در می آید.
· این گذار دردناک از تجربه به دانش تجربی است.
3
حیدربابا،
ایگیت اَمَک ایتیرمز
· در این مصراع شعر و ضرب المثل توده ای ـ آذری در مقابل معیار فئودالی مردانگی (مردیت)، معیار توده ای مردانگی قرار داده می شود.
· شخصیت ایدئال توده آنتی تز شخصیت ایدئال طبقه حاکمه فئودالی است:
الف
· مشخصات مردیت در ایده ئولوژی فئودالی، شجاعت و شهامت و شق القمر و غیره است.
· فئودال زاده ها با این سجایای اخلاقی تربیت می شود.
ب
· شخصیت ایدئال توده و فضایل و سجایای توده ای از قرار دیگر اند.
· شخصیت توده ای و سجایای اخلاقی توده ای، محتوائی اند و نه فرمال.
· ماهوی و ذائی اند و نه نمودین و ظاهری.
· شخصیت توده ای و سجایای اخلاقی توده ای، نا شناخته و بی نام و نشان می مانند.
· بسان ذات شان.
· بسان خود توده.
4
صابر محمد زاده
حیدربابا،
ایگیت اَمَک ایتیرمز
· دیالک تیک عجیبی است.
· قهرمانان اصیل توده ای اسم و رسم و شهرت و آوازه و نام در نمی کنند، نمی توانند هم در کنند.
· نامداری و نام آوری ـ اصولا و اساسا ـ در ذات آنان نیست.
· پهلوانان معروف توده، قاعدتا پهلوانان توده ای اصیل نیستند.
· از طبقات اجتماعی دیگرند که ترک پایگاه طبقاتی گفته اند، داوطلبانه به سنگر توده خزیده اند و پایگاه توده ای کسب کرده اند.
· پهلوانان اصیل توده، بسان توده بی نام و بی نشان و بی اعتنا به نام و نشان می مانند.
· اسپارتاکوس و آصف رزمدیده و صابر محمدزاده و غیره، استثنائی اند.
5
آصف رزمدیده
حیدربابا،
ایگیت اَمَک ایتیرمز
· سؤال این است که چرا و به چه دلیل؟
· چرا ایگیت ایدئال توده، هرگز خدمت و زحمت کسی را فراموش نمی کند؟
· درست است که تربیت توده ای، نحوه رفتار اینچنینی را در پی دارد، ولی اخلاقیات ـ در تحلیل نهائی ـ ثانوی اند و انعکاس نحوه زیست اند.
· دلیل فراموش نکردن خدمت و زحمت همنوع (نه در حق خویشتن، بلکه به طور کلی) چیست؟
· چرا وقتی گلمحمد ـ قهرمان قصه کلیدر ـ در انبار گندم روستا را می شکند و تل گندم را به آب می سپارد، دهقان زحمتکش عمیقا رنج می برد و از درون بر ضد کردوکار او می شورد؟
6
حیدربابا،
ایگیت اَمَک ایتیرمز
· دلیل این فضیلت اخلاقی را حکیم توده پیشاپیش تئوریزه کرده و توضیح رادیکال و ریشه ای داده است:
· در روند کار، قوای ماهوی انسانی مادیت می یابند.
· شیئت می یابند.
· چیز واره می شوند.
· در محصول کار مادی، فکری و هنری هر کس، قوای ماهوی او، تجسم (جسمیت، مادیت، شیئیت) می یابند.
· این بدان معنی است که محصول کار هر کس، آیینه ای است که او در آن، لیاقت خود را، خلاقیت خود را تماشا می کند و به خودشناسی می رسد.
· یعنی احساس ارجمندی و ارزشمندی می کند.
· یعنی خویشتن را از زباله تمیز می دهد.
· یعنی به آدمیت خود پی می برد.
· به سوبژکتیویته خود وقوف حاصل می کند.
7
حیدربابا،
ایگیت اَمَک ایتیرمز
· کریم هم از این حقیقت امر به نحوی از انحاء با خبر بوده است:
· در قرآن کریم، خدا پس از تولید حوا و آدم، در آیینه آندو ماهیت انسانی خود را بازمی شناسد و دلش از لذت خودشناسی مالامال می شود.
· به همین دلیل، فتبارک الله، احسن الخالقین می گوید و بقیه خلایق را به سجده در مقابل محصول کراش فرمان می دهد.
8
حیدربابا،
ایگیت اَمَک ایتیرمز
· دلیل قدردانی توده خادم و زحمتکش از خدمت و زحمت همنوع درست در همین دیالک تیک کار است.
· توده در محصول کار، در خدمت و زحمت در جلوه های متنوعش، سوبژکتیویته انسانی را می بیند و بدان سر تعظیم فرود می آورد.
· توده به همین دلیل از زحمت شناسی و خدمت شناسی، معیار مردانگی می سازد.
· معیار ایدئالیته می سازد.
· توده واقعا بی نظیر و بی همتا، ستایش انگیز و پرستیدنی است.
7
حیدربابا،
ایگیت اَمَک ایتیرمز
عؤموْر کئچر، افسوس بَرَه بیتیرمز
نامرد اوْلان عؤمرى باشا یئتیرمز
بیزده، واللاه، اونوتماریق سیزلرى
گؤرنمسک، حلال ائدوْن بیزلرى
· معنی تحت اللفظی:
· حیدر بابا، جوانمرد، زحمت کسی را از یاد نمی برد.
· عمر در گذر است و دریغ چاره ساز نیست.
· نامرد عمر به پایان نمی برد.
· ما شما را از یاد نمی بریم.
· اگر دیدار میسر نگردد، حلال مان کنید.
· سؤالی که ما را مدت ها به خود مشغول داشته، این بود که میان مصراع اول این بند شعر و مصراع دوم آن، چه پیوند معنوی وجود دارد؟
1
حیدربابا،
ایگیت اَمَک ایتیرمز
عؤموْر کئچر، افسوس بَرَه بیتیرمز
· شهریار احتمالا در مصراع دوم شعر، هشداری را برای خواننده و شونده شعر گنجانده است:
· اگر زحمت و خدمت همنوع را فراموش کنی، عمرت بسان کاروانی تیز رو خواهد گذشت و پشیمان خواهی گشت.
· پشیمانی اما چاره ساز نخواهد بود.
· می توان به این نتیجه رسید که بیت اول این بند شعر، حاوی فرمان است.
· این ـ فی نفسه ـ شاهکار به تمام معنی است.
2
حیدربابا،
ایگیت اَمَک ایتیرمز
عؤموْر کئچ، افسوس بَرَه بیتیرمز
نامرد اوْلان عؤمرى باشا یئتیرمز
· اکنون صحت استنباط ما اثبات می شود:
· فرمان اخلاقی نهفته در این بند شعر، ایگیت بودن و نامرد نبودن است.
· به عبارت ساده تر، سعادتمند و عاقبت به خیر، کسی است که قدر زحمت و خدمت توده زحمت را بداند.
· در غیر این صورت، جزو اشرار خواهد بود و نگونبخت خواهد بود.
· همشهری شهریار، گوهر مراد، نمایشنامه ای تحت عنوان «آرامش در حضور دیگران» دارد که اثبات صحت محتوای مصراع سوم همین بند شعر شهریار است:
نامرد اوْلان عؤمرى باشا یئتیرمز
· در این نمایشنامه که به صورت فیلم هم منتشر شده، سیر و سرگذشت سرهنگی (؟) تشریح می شود که دستش به خون فرزندان توده آلوده است.
· از دید شهریار، نامرد است.
· وجدان سرهنگ اما به او امان «آرامش» نمی دهد:
· آرامش او در حضور این و آن است.
· آرامش او تصنعی و نمایشی است.
· آرامش او عاری از اصالت است.
· به همین دلیل، به محض تنها شدن جنون می گیرد.
· ظاهرا شخصیت هائی که به دست او و یا به فرمان او ترور شده اند، در پرده سینمای ذهنش پدیدار می شوند و به جنونش می کشند.
3
حیدربابا،
ایگیت اَمَک ایتیرمز
عؤموْر کئچر، افسوس بَرَه بیتیرمز
نامرد اوْلان عؤمرى باشا یئتیرمز
· شهریار در این بند شعر، دیالک تیک خیر و شر را به شکل دیالک تیک ایگیت و نامرد بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن خیر (ایگیت) می داند.
· این عاقبت به خیری ایگیت و نگونبختی نامرد اما قابل بحث است.
· از این رو، این مصراع شعر شهریار را نباید تحت اللفظی معنی کرد و به این نتیجه رسید که نان مرد در روغن است و عمرش عمر نوح.
· برای درک عمیق و دقیق منظور شهریار باید دیالک تیک کمیت و کیفیت را به خدمت گرفت:
4
نامرد اوْلان عؤمرى باشا یئتیرمز
· منظور شهریار نه کمیت زیست نامرد، بلکه کیفیت زیست او ست.
· نامرد مورد نظر شهریار، طرفدار زور و زر است.
· توده ستیز است.
· استثمارگر و ستمگر است.
· در نتیجه، بلحاظ ثروت مادی، کم و کسری ندارد.
· ژرفای این سخن شهریار در این نکته است که کیفیت زندگی نامرد ذلت بار است.
· نامرد درست به دلیل همین عذاب روحی و روانی نمی تواند از ثروت و نعمت موجود بهره برگیرد.
· در نتیجه، جنون می گیرد.
· از دست اجنه درون دست به انتحار می زند.
· به زبان شهریار، نمی تواند به مرگ طبیعی در آرامش روحی و روانی بمیرد.
· پیشاپیش می میرد.
· بسان لاشه «زندگی» می کند.
5
بیزده، واللاه، اونوتماریق سیزلرى
· شهریار در این مصراع شعر، حیدر بابا را مظهر خیر و خدمت قلمداد می کند و سوگند می خورد که ایگیت واره باشد و خدمات و زحمات حیدر بابا را فراموش نکند.
· شهریار در مفهوم «حیدر بابا»، به احتمال قوی، توده های مولد و زحمتکش آن منطقه از آذربایجان را تجرید می کند.
6
گؤرنمسک، حلال ائدوْن بیزلرى
· شهریار ضمنا وظیفه خود می داند که شخصا به دیدار حیدر بابا بشتابد و قدر دانی اش از خدمات و زحمات او را شخصا بر زبان راند.
· به همین دلیل، از او تقاضای عفو و بخشش دارد، اگر احیانا بمیرد و فرصت دیدار نیابد.
· برای درک آثار هنری آذری باید آذری بود.
· اگر کسی با کارگران آذری آشنا باشد، محتوای اشعار حیدر بابا را بهتر می تواند درک کند.
8
حیدربابا،
میر اژدر سَسلننده
کَند ایچینه سسدن - کوْیدن دوْشنده
عاشیق رستم سازین دیللندیرنده
یادوندادى نه هؤلَسَک قاچاردیم
قوشلار تکین، قاناد آچیب اوچاردیم
· معنی تحت اللفظی:
· حیدر بابا، به یاد داری، چگونه بی تابانه می دویدم و پرنده آسا، پر می کشیدم، وقتی که میر اژدر صدا سر می داد و عاشیق رستم، سازش را به نوا وامی داشت و دهکده از شعر و شور و شوق لبریز می گشت؟
· سیاوش کسرائی تعریف خاصی از «بیت» شعر دارد:
· از دید سیاوش، بیت به معنی خانه است.
· هر بیت شعر، بسان هر خانه ای، شعری به اتمام رسیده است.
· هر شعر نو، قابل مقایسه با بیتی از شعر سنتی است.
اگر سیاوش، این بند شعر شهریار را می شنید، حتما می گفت که بیتی است، بی کم و کسر.
1
حیدربابا،
میر اژدر سَسلننده
· در عالم خیال شهریار، میر اژدر آوازه خوان، دیالک تیکی از ابزار و آواز است.
· دیالک تیکی از وسیله و فونکسیون است.
· درست بسان ابر که دیالک تیکی از طبل و خروش است.
· دیالک تیکی از رعد و غریو است.
· دیالک تیکی از جن و جیغ است.
2
حیدربابا،
میر اژدر سَسلننده
کَند ایچینه سسدن - کوْیدن دوْشنده
· شهریار در این بیت شعر، دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک کند و سس، بسط و تعمیم می دهد:
· با شروع میر اژدر به آواز، جام روستا از شور و شوق و ترانه و آواز لبریز می شود.
· این تصور و تخیل فوق العاده زیبائی است.
3
حیدربابا،
میر اژدر سَسلننده
کَند ایچینه سسدن - کوْیدن دوْشنده
عاشیق رستم سازین دیللندیرنده
· این سه مصراع شعر شهریار حاوی چندین دیالک تیک متنوع است:
الف
حیدربابا،
میر اژدر سَسلننده
کَند ایچینه سسدن - کوْیدن دوْشنده
عاشیق رستم سازین دیللندیرنده
· در این سه مصراع شعر، اولا دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت به اشکال زیر بسط و تعمیم می یابد:
1
· به شکل دیالک تیک میر اژدر و سس
2
· به شکل دیالک تیک رستم و ساز
ب
حیدربابا،
میر اژدر سَسلننده
کَند ایچینه سسدن - کوْیدن دوْشنده
عاشیق رستم سازین دیللندیرنده
· در این سه مصراع شعر، ثانیا دیالک تیک وسیله و فونکسیون به اشکال زیر بسط و تعمیم می یابد:
1
· به شکل دیالک تیک حنجره ـ زبان و صدا
2
· به شکل دیالک تیک ساز و نوا
پ
حیدربابا،
میر اژدر سَسلننده
کَند ایچینه سسدن - کوْیدن دوْشنده
عاشیق رستم سازین دیللندیرنده
· در این سه مصراع شعر شهریار، ضمنا دیالک تیک جزء و کل به شکل دیالک تیک صدا و نوا و آواز و تصنیف ـ اثر هنری بسط و تعمیم می دهد.
· از ترکیب دیالک تیکی اجزاء، کل منسجمی به عنوان اثر هنری تشکیل می یابد.
ت
حیدربابا،
میر اژدر سَسلننده
کَند ایچینه سسدن - کوْیدن دوْشنده
عاشیق رستم سازین دیللندیرنده
· در این سه مصراع شعر، علاوه بر دیالک تیک های فوق الذکر، دیالک تیک تولید اثر هنری به شکل دیالک تیک هنرمند (میر اژدر و عاشیق رستم) ـ آلات موسیقی (ساز و حنجره و زبان) و اثر هنری بسط و تعمیم می یابد.
· دیالک تیک کار مادی نیز بسان این دیالک تیک کار فکری و یا هنری دیالک تیکی سه عضوی است:
· دیالک تیک مولد ـ وسیله و ابزار کار و مواد خام ـ مولود (محصول کار)
4
حیدربابا،
میر اژدر سَسلننده
کَند ایچینه سسدن - کوْیدن دوْشنده
عاشیق رستم سازین دیللندیرنده
یادوندادى نه هؤلَسَک قاچاردیم
قوشلار تکین، قاناد آچیب اوچاردیم
· در این بند شعر، ضمنا دیالک تیک مولد و مصرف کننده به شکل دیالک تیک میر اژدر و عاشیق رستم و کودک (شهریار خردسال) بسط و تعمیم می یابد.
· ضمنا از نیاز مصرف کننده خردسال به مایحتاج روحی و روانی (هنری) پرده برداشته می شود.
· شهریار خردسال از فرط نیاز به مایحتاج روحی و روانی (هنری)، پر در می آورد و می پرد.
· این بخش شعر واقعا شاهکار است.
5
یادوندادى نه هؤلَسَک قاچاردیم
قوشلار تکین، قاناد آچیب اوچاردیم
· شهریار برای تبیین نیاز کودکان به نعمات روحی، روانی (هنری) خویشتن خویش را ناتورالیزه می کند.
· خویشتن خویش را در هیئت پرنده ای محتاج به مایحتاج روحی و روانی (هنری) متجسم می سازد.
· در این شاهکار شهریار، سادگی ظاهری توده های آذری در عین بغرنجی ذاتی آنها به بهترین وجهی استه تیزه، پوئه تیزه و در تحلیل نهائی، ماتریالیزه می شود.
· طبری در چالش پوئه تیکی با اجامر جماران و جمکران می گوید:
سادگی ما در بغرنجی ما ست
· شهریار این دیالک تیک سادگی و بغرنجی مورد نظر حبیب توده را در منظومه «حیدر بابایه سلام» اثبات می کند، بی آنکه خودش حتی به کرد و کار غول آسای خود وقوف داشته باشد.
یاد هر دو به یاد باد.
ادامه دارد.