درنگی در شعری از احمد شاملو (۴) (بخش آخر)
احمد شاملو
(تعویذ - ابراهیم در آتش)
چمن است این
چمن است
با لکه های آتش خون ِ گل
بگو چمن است این، تیماج ِ سبز ِ میر ِ غضب نیست
حتی اگر
دیری ست
تا بهار
بر این مسلَخ
بر نگذشته باشد.
معنی تحت اللفظی:
این چمن است که خونین شده است.
تیماج سبز میر غضب نیست.
گیرم که این کشتارگاه دیری است که روی بهار را به خود ندیده است.
شاملو
مقلد مطلق آلبر کامو ست.
اهل هارت و پورت بی محتوا و توخالی است.
از تجلیل شق القمر خنده و صدور دستور رها کردن خنده
می رسد به این هارت و پورت و شعرش به اخر می رسد
بدون اینکه فهم خواننده این مزخرفات ذره ای بالاتر رود.
محتوای این بند آخر شعر شاملو این است
که
میر غضب، یعنی شاه، مخالفین را به خاک و خون می کشد.
مفهوم من در آوردی «چمن با لکه های آتش خون ِ گل» بی معنی و غلط است
و
ضمنا
اصلا مصطلح نیست.
مفهوم آتشگون، مصطلح است.
شاملو
شاعر خر و خردستیزی بوده است.
از سویی
ادعا می کند که این پهنه سبز (ایران) چمن است و طبیعتا و عینا، سبز است
و
نه تیماج میر غضب (چرم خوشبویی که میر غضب، مجرم را بر روی ان می نشاند و گردنش را به تیغ می سپارد)
و
از سوی دیگر
ادعا می کند که در این پهنه از زمین،
از بهار خیری نیست.
یعنی
ایران در زمستان مدام به سر می برد.
بی اعتنا به اینکه همین شاه منفور، مجبور به انقلابی ضد فئودالی شده است.
یعنی
ورود بهار به این پهنه از زمین
را
امکان پذیر کرده است
و
بحران جامعه،
بحرانی انقلابی بوده است
و
سرکوب ساواک
سرکوبی انقلابی بوده است
و
مخالفین شاه
در تحلیل نهایی
مدافعین فئودالیسم بوده اند.
پایان