پروفسور دکتر هانس کورتوم

پروفسور دکتر وینفرید شرودر

برگردان

شین میم شین

تئوری پیشرفت دیالک تیکی در فلسفه فلاسفه آلمان

۱

یوهان گوتفرید هردر

(۱۷۴۴ ـ ۱۸۰۳)

نویسنده

شاعر

مترجم

تئولوگ

تاریخفیلسوف

فرهنگفیلسوف کلاسیک وایمار (آلمان)

متنفذترین نویسنده و متفکر عصر روشنگری

ستارگان چهارگانه وایمار

(هردر، وایلند، گوته، شیللر)

آثار:

بررسی منشاء زبان

ایده هائی راجع به تاریخفلسفه بشری

باد و خورشید

متانقدی بر «نقد خرد محض» کانت

  • به قول هاینتس اشتولپه، در آلمان هردر بوده که در سال های ۷۰ و ۸۰ قرن هجدهم میلادی به بنیانگذاری تئوری پیشرفت دیالک تیکی ئی اقدام می کند.

۲

  • هردر تحت تأثیر روسو، در اثری تحت عنوان «فلسفه تاریخی ئی هم برای آموزش بشریت» (۱۷۱۴ میلادی)، تئوری پیشرفت مکانیکی ـ خطی را دور می اندازد.

۳

  • برای اینکه آن تئوری، ایام کودکی بشریت را به مثابه ایام جهل، خرافه و توحش، به طرزی کاملا منفی ارزیابی کرده و به تجلیل مطلقا مثبت از عصر جدید پرداخته بود.

۴

  • هردر می نویسد:

الف

  • «نخست قوائی تشکیل، تقویت و تکامل یافته اند و تربیت شده اند.

  • قوائی که بقایای پژمرده آنها امروزه هنوز هم وجود دارند.

ب

  • اگر خدا ایام توحش را هدیه تان نکرده بود و در زیر ضربات بی حد و حصر، حفظش نکرده بود، از تو چه می ماند، ای اروپای سیاست زده بدبخت، که اکنون کودکانت را می خوری و زباله وار دور می افکنی و با این همه خردمندی، شوره زاری بی حاصل بیش نیستی؟»

۵

  • هردر در حکم زیر منظور خود را از صراحت بیشتری می گذراند:

  • «آیا نباید پیشرفت و توسعه از آنچه که ما می شناسیم، به مراتب بالاتر باشد؟»

۶

  • هردر نیز پس از رد تئوری مکانیکی ـ خطی پیشرفت، ناگزیر به موضع تئوری توسعه دایره وار می افتد.

  • ولی او هم در آن موضع درجا نمی زند.

۷

  • از این رو ست که ما در کتاب او تحت عنوان «ایده هائی راجع به فلسفه تاریخ بشری» (۱۷۸۲ ـ ۱۷۹۱ میلادی) می خوانیم:

  • «ما همه جا در تاریخ، تخریب را می بینیم، ولی درنمی یابیم که آنچه بر ویرانه ها ساخته شده، به مراتب بهتر از آن بوده که تخریب شده است.»

  • (هردر، بخش سوم، ص ۱۵)

۸

  • هردر ضمنا توضیح می دهد:

الف

  • «همه تردیدها و شکوه های انسان ها از آشفتگی و هرج و مرج در تاریخ و عدم وجود پیشرفت روشن خیر و نیکی در تاریخ، ناشی از این اند که رهرو غمزده در تمام طول راه از دیدن یک چیز غافل بوده است.

ب

  • اگر او وسعت نظر می داشت و دوره های تاریخی را دقیقا و بی طرفانه با هم مقایسه می کرد، اگر به طبیعت انسانی نفوذ می کرد و درمی یافت که خرد و حقیقت از چه قرار است، آنگاه نه در باره پیشرفت تاریخی تردیدی به خود راه می داد و نه در باره حقیقت طبیعت انسانی.»

  • (هردر، کتاب پانزدهم، ص ۴)

ادامه دارد.