قرآن کریم از دیدی دیگر (۱۲)
تحلیلی از
فریدون ابراهیمی
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ كَمَا آمَنَ النَّاسُ
قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاء
أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَـكِن لاَّ يَعْلَمُونَ
و چون به آنان گفته شود:
«همان گونه كه مردم ايمان آوردند، شما هم ايمان بياوريد»
مى گويند:
«آيا همان گونه كه سفها ايمان آورده اند، ايمان بياوريم؟»
هشدار كه آنان همان سفیهانند، ولى نمى دانند.
· در این آیه ی سوره بقره از تضاد میان مؤمنین و منافقین بیشتر پرده برمی افتد:
1
و چون به آنان گفته شود:
«همان گونه كه مردم ايمان آوردند، شما هم ايمان بياوريد»
مىگويند:
«آيا همان گونه كه سفها ايمان آورده اند، ايمان بياوريم؟»
· اکنون معلوم می شود که ادعای آیه زیر درست نبوده است:
و برخى از مردم مى گويند:
«ما به خدا و روز بازپسين ايمان آورده ايم»
· منافقین نه اهل تظاهر به ایمان، نه اهل ترفند و مکر و فریب، بلکه اهل انتقاد صریح و روشن هستند.
2
و چون به آنان گفته شود:
«همان گونه كه مردم ايمان آوردند، شما هم ايمان بياوريد»
مى گويند:
«آيا همان گونه كه سفها ايمان آورده اند، ايمان بياوريم؟»
· منافقین ضمنا نه از موضع ضعف، بلکه از موضع قدرت دست به انتقاد می زنند:
· آنها علنا و صریحا، مؤمنین به خرافات مذهبی را مشتی سفیه می نامند.
3
و چون به آنان گفته شود:
«همان گونه كه مردم ايمان آوردند، شما هم ايمان بياوريد»
مى گويند:
«آيا همان گونه كه سفها ايمان آورده اند، ايمان بياوريم؟»
· منافقین ضمنا بنا بر این آیه، افرادی خود اندیش هستند و حاضر به تقلید کورکورانه از عوام الناس نیستند.
· سوال، ولی این است که منافقین کذائی و روشنگران علمی و انقلابی کیستند؟
4
هشدار كه آنان، همان سفیهانند، ولى نمى دانند.
· پیامبر اسلام واقعا آچمز شده و عاجز از رویاروئی فکری با منافقین است.
· به همین دلیل، همان صفتی را که منافقین به مؤمنین نسبت داده اند، به خودشان نسبت می دهد و مجددا آنها را نادان می نامد:
· با این تفاوت صوری که توهین مبتنی بر «بی شعور بودن آنها» را با توهین مبتنی بر «بی علم بودن آنان» (لایشعرون را با لایعلمون) جایگزین می سازد.
5
· این شیوه برخورد با روشنگری و روشنگران را اکثریت قریب به اتفاق اعضای احزاب و سازمان ها و گروه های سیاسی و مذهبی کشور عه هورا کماکان دارند و حتی آن را توسعه داده اند:
· نمونه ای از همین برخورد را خیلی از رفقای فیس آبادی به ما کرده اند.
· یکی از مؤدبانه ترین برخورد عیرانی ها به روشنگران از قرار زیر بوده است.
· حریف پس از بلاک کردن ما توهین مشابهی را تکرار کرده است:
الف شیخ
بيشعور تر از ان هستي كه با تو حرفي بزنم.
· در این عرعر شیخ ما هم از مفهوم «لایشعرون» استفاده شده است.
· سؤال فقط این است که اگر مؤمنی و یا شیخی حاضر به بحث با منافقی و یا روشنگری نباشند، چه رفتاری باید با او بکند؟
6
و چون با كسانى كه ايمان آورده اند برخورد كنند، مى گويند:
«ايمان آورديم»
و چون با شيطان هاى خود خلوت كنند، مى گويند:
«در حقيقت ما با شماييم، ما فقط (آنان را) ريشخند مى كنيم.»
· این دیگر نور علی نور است:
· کسانی که در آیه قبلی، مؤمنین را مشتی سفیه و ساده لوح نامیده اند، اکنون دو باره به عنوان مشتی متظاهر به ایمان تصویر می شوند.
· یا خدا باید در عالم حواسپرتی این آیات را فرمولبندی کرده و یا جبرئیل در طول راه از آسمان به زمین، آنها را جعل و تحریف کرده است.
· چون کسی نمی تواند در آن واحد هم متظاهر و کذاب باشد و هم صریح و صادق.
· چنین چیزی محال است.
7
و چون با كسانى كه ايمان آورده اند برخورد كنند، مى گويند:
«ايمان آورديم»
و چون با شياطین خود خلوت كنند، مى گويند:
«در حقيقت ما با شماييم، ما فقط (آنان را) ريشخند مى كنيم.»
· در این آیه دوئالیسم الله و ابلیس نیز طرح می شود:
· طرز طرح ابلیس اما چنان است که این تصور پیش می آید، که انگار از دید پیامبر تفاوت عظیمی میان ابلیس مؤمنین و ابلیس منافقین وجود دارد:
و چون با شياطین خود خلوت كنند
8
· این آیه در هر صورت حاکی از آن است که پیامبر برای منافقین کذائی، پرونده می سازد:
· چون بدین طریق، منافقین فرقه ایزوله، خود اندیش، خود مختار و تنها تصور و تصویر نمی شوند.
· بلکه متحدینی دارند که پیامبر آنها را «شیاطین» خاص منافقین قلمداد می کنند.
· سؤال ولی این است که منظور پیامبر از «شیاطین» منافقین کیست؟
9
و چون با كسانى كه ايمان آورده اند برخورد كنند، مى گويند:
«ايمان آورديم»
و چون با شياطین خود خلوت كنند، مى گويند:
«در حقيقت ما با شماييم، ما فقط (آنان را) ريشخند مى كنيم.»
· معنی مستور این آیه می تواند این باشد (و در این صورت تناقض منطقی آن رفع می شود)، که منافقین به استهزای مؤمنین ساده لوح (سفیه) می پردازند و وقتی مومنی به ارشاد آنها می پردازد، به طنز می گویند:
· «حالا که علامه ای چون تو گفت، دوزاری ما هم افتاد و ایمان آوردیم.»
10
خدا (است که) ريشخندشان مى كند
· پیامبر با این آیه به مؤمنین قوت قلب می دهد:
· غمی نیست.
· چون خدا هم منافقین را مورد استهزاء قرار می دهد.
· این نوعی تسکین پسیکولوژیکی است.
· افیون وارگی دین به همین دلایل هم است.
11
خدا (است که) ريشخند شان مى كند
و به آنان در طغيان شان مهلت می دهد تا سرگردان شوند.
· در این آیه، مفهوم «طغیان» به خدمت گرفته می شود.
· منافقین بدین طریق به عنوان طاغی بر ضد خدا تصور و تصویر می شوند.
· همه صفاتی که در این آیات به منافقین داده می شوند، حاکی از عظمت آنها هستند.
· در این آیات هراس پیامبر از روشنگری و روشنگران آشکار می گردد.
· این طرز استدلال که «خدا مهلت شان می دهد تا در برهوت گمراهی سرگردان بمانند»، نشانه همین ضعف پیامبر و حواریون در مقابل منافقین است.
12
همين كسانند كه گمراهى را به (بهاى) هدايت خريدند،
در نتيجه داد و ستد شان سودی به بار نياورد و هدايت يافته نبودند.
· در این آیه تلاش به عمل می آید تا گمراهی منافقین به نحوی از انحاء، توضیح داده شود:
· مسلم این است که منافقین در بازار زندگی مغبون گشته اند:
· آنها به جای خرید متاع «هدایت»، متاع «ضلالت» را خریده اند.
· می توان گفت که پیامبر در این آیه، دیالک تیک داد و ستد را به شکل دوئالیسم هدایت و ضلالت بسط و تعمیم می دهد و تحریف و تخریب می کند.
· این آیه حاوی توهین پوشیده و مستور دیگری است:
· منافقین به دلیل خریت، متاع هدایت را نخریده اند و به عوض آن متاع ضلالت را خریده اند.
· در نتیجه به جای تبعیت و اطاعت، به طغیان مبادرت ورزیده اند.
پایان
ادامه دارد.