فرهنگ مفاهیم فلسفی (خ) خودپویی (خود به خودیت، ضد دیالک تیکی آگاهی) (۱)
پروفسور دکتر ولفگانگ پطر ایشهورن
برگردان
شین میم شین
۱
- خودپوئی، در زبان محاوره ای به معنی خود به خودی بودن به کار می رود.
۲
- خودپوئی به طرز تفکر و طرز رفتاری اطلاق می شود، که به طور غریزی ـ بدوی، بدون تأمل و تعقل زیاد صورت می گیرد.
۳
کریستیان ولف
(۱۶۷۹ ـ ۱۷۵۴)
عالم یونیورسال
ریاضی دان
فیلسوف آلمانی
همراه با لایب نیتس و کانت
مهمترین نماینده روشنگری آلمان
نماینده حقوق طبیعی
مؤسس بسیاری از مفاهیم مهم
(شعور، معنی، درخود، دقت)
مؤثر در قانونگزاری پروس
مؤلف آثار بیشمار
- مفهوم «خودپوئی» در فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان، به معنی فعالیت فکری و معرفتی به کار می رفت، که بدون تأثیر دیگران و بدون اجبار از خارج صورت می گیرد.
- (لایب نیتس، کریستیان ولف، کانت)
۴
- خودپوئی در فلسفه و جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی نیز اهمیت مفهومی خاصی کسب کرده است:
الف
- اصطلاح خودپوئی اینجا اولا بیانگر کیفیت جامعتی معین عمل افراد، گروهها و طبقات اجتماعی است.
ب
- اصطلاح خودپوئی اینجا ثانیا بیانگر کیفیت روندهای جامعتی است، که از این اعمال خودپو ناشی می شوند.
پ
- ایندو، دو طرف سکه واحدی را تشکیل می دهند.
۵
- ضد خودپوئی، آگاهی است که به به دو معنی زیر است:
الف
- آگاهی اولا بیانگر عمل آگاهانه افراد، گروهها و طبقات اجتماعی است.
ب
- آگاهی ثانیا بیانگر کیفیت جامعتی روندهای آگاهانه توسعه جامعتی است.
۶
- مفهوم «آگاهی» را نباید با مفهوم «شعور» یکی گرفت که در جای خود مورد بحث قرار گرفته است.
شعور
(روح، ضمیر، دل)
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8177
آگاهی
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/6666
پایان
۷
- کردوکار عملی انسان ها، اگرچه در رابطه با نتایج مستقیم آن، همیشه با شعور و با سازماندهی هدفمند همراه است، ولی چون در سیستمی از مناسبات جامعتی و روابط طبقاتی انجام می یابد و به تأثیرات و نتایج جامعتی معین منجر می شود، تعین کیفی تمامجامعتی به خود می گیرد.
۸
- مفاهیم «خودپوئی» و «آگاهی» بر این مبنا مطرح می شوند.
(ما با دیالک تیک خودپویی و آگاهی سر و کار داریم.
مترجم)
ادامه دارد.
+ نوشته شده در شنبه بیست و دوم دی ۱۴۰۳ ساعت 15:48 توسط سیاوش زهری
|